قوت گرفتن


برابر پارسی: نیروگرفتن

معنی انگلیسی:
to take vigour, to gather strength

لغت نامه دهخدا

قوت گرفتن. [ ق ُوْ وَ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) نیرومند شدن. نیرو گرفتن. قوت یافتن. توانا شدن : ملک پارسیان زایل شد و اسلام قوت گرفت. ( ابن البلخی ص 112 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نیرو گرفتن توانا شدن : چون کار نفس هنگام سستی تن قوت گیرد پس نفس جسم نباشد .

پیشنهاد کاربران

قوت گرفتن ؛ نیرویافتن. نیرومند شدن.
جان گرفتن

بپرس