قوت لایموت


مترادف قوت لایموت: توشه، زاد

معنی انگلیسی:
pabulum, scanty food just enough to keep one alive

فرهنگ فارسی

( اسم ) غذایی که فقط برای ادامه زندگی کفایت کند غذای بخور و نمیر .

جدول کلمات

نان

مترادف ها

aliment (اسم)
رزق، غذا، قوت لایموت

پیشنهاد کاربران

نان، توشه
حمید رضا مشایخی - اصفهان
آجر شده قوت لایموتی که منم
فریاد وهوار از سکوتی که منم
آتش شده سهم جنگل خاک آلود
ای ابر ببار بر بلوطی که منم
خواجه بار. [ خوا / خا ج َ / ج ِ ] ( اِ مرکب ) طعام بقدر حاجت که آن رابعربی قوت لایموت خوانند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) .
بخور و نمیر
قوت . . . توشه . . . . نان . . .
نان
مقدارخوراک اندکی راگویند که انسان راازمرگ ومردن حفظ نماید

بپرس