قوافل

/qavAfel/

لغت نامه دهخدا

قوافل. [ ق َ ف ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قافلة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). رجوع به قافلة شود.
- خیل قوافل ؛ اسبان باریک و لاغرشده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

جمع قافله

فرهنگ معین

(قَ فِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قافله .

فرهنگ عمید

= قافله

پیشنهاد کاربران

قافله ها
کاروانها
. . . در هفته دو روز قوافل و مترددین هرکس باشد. . .
سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی _حیرت نامه

بپرس