قواعد دوازده گانۀ خوشنویسی
خوشنویسی براساس قوانین علمی و فنی ابن مقله و نیز طبق ضابطه ها و اصطلاحات اوست. این قواعد در خط های گوناگون تاحدی متفاوت است. معاصران به این قواعد اصول دوازده گانه می گویند. ابن مقله در این روش اصول و نسبت را جزء حُسن تشکیل و ترکیب و کرسی را جزء حسن وضع برشمرده است. باباشاه اصفهانی ( ـ۹۹۶ق) در رسالۀ آداب المشق، که دربارۀ نستعلیق است، به قواعد دوازده گانه اشاره کرده، که عبارت اند از قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، نسبت، ترکیب، کرسی، اصول، صفا، و شأن. در این جا به اختصار به تشریح هر یک از این قواعد می پردازیم: قوت: عبارت است از به کارگیری تمام پهنای قلم به سطح کاغذ از جمله برای نوشتنِ وسط و انتهای مدها (کشیده ها)، و وسط دوایر (ح ل). ضعف: کاربرد آن در آغاز و وسط و بیشتر در انتهای حروف است که با جزیی از پهنای قلم و نیش آن اجرا می شود. سطح: در حرکات افقی، عمودی و مایل حروف و کلمات دیده می شود؛ ازجمله در بیشتر کشیده ها (مدها). دور: عبارت است از حرکات قلم، چه در حروف و چه در کلمات، به شکل چرخش دایره ای یا بیضی شکل مثلاً در ن، ح، ق. قلم در دور، برخلاف سطح، نرم حرکت می کند و در این گردش، قدرت قلم و مهارت خطاط بیشتر معلوم می شود. دور را به دو دستۀ مستقیم و معکوس می توان تقسیم کرد. سطح و دور ابزار شناسایی خطوط گوناگون است، مثلاً در تعریف خط ثلث می گویند که ثلث این خط یعنی یک سوم آن دور و دوسوم دیگر سطح است. صعود: که یا حقیقی است یا مجازی. صعود حقیقی در راستی و ایستادگی الف چسبان و لام وسط و کاف آخر رخ می دهد؛ صعود مجازی با بردن انتهای دوایر به حالت دور شکل می گیرد مانند ن و ی. صعود مجازی را شمره و تشمیر نیز گفته اند. نزول: رعایت حرکت صاف، مستقیم، و عمودی قلم روبه پایین است. نزول نیز یا حقیقی است یا مجازی که نزولی حقیقی در الف، لام، کاف دیده می شود (ا، ل، لب) و نزول مجازی ابتدای بعضی حروف مثل ح و ی است. صعود و نزول حقیقی باید چنان رعایت شود که همۀ حروف و کلمات به موازات هم قرار گیرند. نسبت یا تناسب: عبارت است از یکسانی اجزای مشابه و تعادل میان اندازۀ حروف و کلمات در خطی که با یک قلم نوشته می شود. مثلاً ن یک جا کوچک و جای دیگر بزرگ نوشته نشود. ترکیب: عبارت است از آمیزش معتدل و موافق حروف، کلمات، جمله و سطر به گونه ای که خوشایند طبع باشد و زیبا به نظر برسد. برای رعایت این قاعده خطاط ناگزیر از کرسی خط کمک می گیرد و قواعد اصول و نسبت را به دقت به کار می بندد تا حروف و کلمات به قاعده در جای خود نشیند. خوشنویس باید سواد و بیاض (سیاهی و سفیدی) و خلوت و جلوت در میان کلمات و جمله ها و سطرها را نیز در نظر بگیرد. ترکیب مشکل ترین قاعده است به ویژه در کتیبه نویسی که گنجاندن عبارت ها در سطوح محدود است. کرسی: این واژه به معنای تکیه گاه و نشستگاه و تخت آمده است و اصطلاح کرسی داشتن معنای یکنواخت بودن می دهد. فاصلۀ حروف و کلمات از یکدیگر و از خط کرسی، از اصول بسیار دقیق خوشنویسی است. کرسی بندی رابطۀ تنگاتنگی با ترکیب دارد. خطوط کرسی را به اعتبار زاویۀ آن ها به دو دسته تقسیم می کنند: خطوط افقی کرسی و خطوط عمودی کرسی. اصول: به معنای ریشه ها و پایه ها، و حُسن تشکیل مفردات حروف و استحکام آن ها از الف تا یاء از حیث قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، رعایت سواد، و بیاض است. صفا: در لغت به معنای پاک، بی غش، و بی کدورت است؛ اگر هنرجویی قواعد پیشین را در تمرین های خود به کار گیرد، خطش به مرتبۀ صافی و صفا می رسد. صفا «روح معنوی» اثر است. در این صورت خط هنرجو به مرور چنان نضج و قدرت می یابد که به درجۀ شأن نایل می شود و با کسب شیوۀ خاص خود به استادی می رسد. ترکیب صفا و شأن را «مزه» می گویند.
خوشنویسی براساس قوانین علمی و فنی ابن مقله و نیز طبق ضابطه ها و اصطلاحات اوست. این قواعد در خط های گوناگون تاحدی متفاوت است. معاصران به این قواعد اصول دوازده گانه می گویند. ابن مقله در این روش اصول و نسبت را جزء حُسن تشکیل و ترکیب و کرسی را جزء حسن وضع برشمرده است. باباشاه اصفهانی ( ـ۹۹۶ق) در رسالۀ آداب المشق، که دربارۀ نستعلیق است، به قواعد دوازده گانه اشاره کرده، که عبارت اند از قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، نسبت، ترکیب، کرسی، اصول، صفا، و شأن. در این جا به اختصار به تشریح هر یک از این قواعد می پردازیم: قوت: عبارت است از به کارگیری تمام پهنای قلم به سطح کاغذ از جمله برای نوشتنِ وسط و انتهای مدها (کشیده ها)، و وسط دوایر (ح ل). ضعف: کاربرد آن در آغاز و وسط و بیشتر در انتهای حروف است که با جزیی از پهنای قلم و نیش آن اجرا می شود. سطح: در حرکات افقی، عمودی و مایل حروف و کلمات دیده می شود؛ ازجمله در بیشتر کشیده ها (مدها). دور: عبارت است از حرکات قلم، چه در حروف و چه در کلمات، به شکل چرخش دایره ای یا بیضی شکل مثلاً در ن، ح، ق. قلم در دور، برخلاف سطح، نرم حرکت می کند و در این گردش، قدرت قلم و مهارت خطاط بیشتر معلوم می شود. دور را به دو دستۀ مستقیم و معکوس می توان تقسیم کرد. سطح و دور ابزار شناسایی خطوط گوناگون است، مثلاً در تعریف خط ثلث می گویند که ثلث این خط یعنی یک سوم آن دور و دوسوم دیگر سطح است. صعود: که یا حقیقی است یا مجازی. صعود حقیقی در راستی و ایستادگی الف چسبان و لام وسط و کاف آخر رخ می دهد؛ صعود مجازی با بردن انتهای دوایر به حالت دور شکل می گیرد مانند ن و ی. صعود مجازی را شمره و تشمیر نیز گفته اند. نزول: رعایت حرکت صاف، مستقیم، و عمودی قلم روبه پایین است. نزول نیز یا حقیقی است یا مجازی که نزولی حقیقی در الف، لام، کاف دیده می شود (ا، ل، لب) و نزول مجازی ابتدای بعضی حروف مثل ح و ی است. صعود و نزول حقیقی باید چنان رعایت شود که همۀ حروف و کلمات به موازات هم قرار گیرند. نسبت یا تناسب: عبارت است از یکسانی اجزای مشابه و تعادل میان اندازۀ حروف و کلمات در خطی که با یک قلم نوشته می شود. مثلاً ن یک جا کوچک و جای دیگر بزرگ نوشته نشود. ترکیب: عبارت است از آمیزش معتدل و موافق حروف، کلمات، جمله و سطر به گونه ای که خوشایند طبع باشد و زیبا به نظر برسد. برای رعایت این قاعده خطاط ناگزیر از کرسی خط کمک می گیرد و قواعد اصول و نسبت را به دقت به کار می بندد تا حروف و کلمات به قاعده در جای خود نشیند. خوشنویس باید سواد و بیاض (سیاهی و سفیدی) و خلوت و جلوت در میان کلمات و جمله ها و سطرها را نیز در نظر بگیرد. ترکیب مشکل ترین قاعده است به ویژه در کتیبه نویسی که گنجاندن عبارت ها در سطوح محدود است. کرسی: این واژه به معنای تکیه گاه و نشستگاه و تخت آمده است و اصطلاح کرسی داشتن معنای یکنواخت بودن می دهد. فاصلۀ حروف و کلمات از یکدیگر و از خط کرسی، از اصول بسیار دقیق خوشنویسی است. کرسی بندی رابطۀ تنگاتنگی با ترکیب دارد. خطوط کرسی را به اعتبار زاویۀ آن ها به دو دسته تقسیم می کنند: خطوط افقی کرسی و خطوط عمودی کرسی. اصول: به معنای ریشه ها و پایه ها، و حُسن تشکیل مفردات حروف و استحکام آن ها از الف تا یاء از حیث قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، رعایت سواد، و بیاض است. صفا: در لغت به معنای پاک، بی غش، و بی کدورت است؛ اگر هنرجویی قواعد پیشین را در تمرین های خود به کار گیرد، خطش به مرتبۀ صافی و صفا می رسد. صفا «روح معنوی» اثر است. در این صورت خط هنرجو به مرور چنان نضج و قدرت می یابد که به درجۀ شأن نایل می شود و با کسب شیوۀ خاص خود به استادی می رسد. ترکیب صفا و شأن را «مزه» می گویند.
wikijoo: قواعد_دوازده_گانه_خوشنویسی