[ویکی فقه] قواعد تفسیر: دستورالعمل هایی کلی برای تفسیر ، مبتنی بر مبانی عقلی، نقلی و عقلایی می باشد.
«قواعد» جمع قاعده است و قاعده در زبان عربی و فارسی معانی و کاربردهای متعددی مانند پایه و اساس دارد. خلیل، ابن فارس و فیومی نیز «قواعد البیت» را پایه های خانه معنا کرده اند. در قرآن کریم نیز در این معنا به کار رفته است: «واِذ یرفَعُ اِبرهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیتِ واِسمـعیلُ...». به گفته طبرسی، قواعد، اساس و ارکان مانند هم اند. مفرد قواعد، قاعده است و معنای اصلی آن در لغت ثَبات و استقرار است. قاعده کوه ریشه آن و قاعده خانه اساس و پایه ای است که خانه بر آن بنا شده است. روشن است که به ریشه کوه و پایه خانه نیز از آن جهت که ثَبات و استقرار دارند قاعده گفته می شود. برخی لغت دانان گفته اند: قاعده در اصطلاح به معنای ضابطه است و آن امری کلی منطبق بر تمامی جزئیات است. جرجانی نیز در تعریف آن «امر کلی» را به «قضیه کلی» تغییر داده و گفته است: «إن القاعده هی قضیة کلیة منطبقة علی جمیع جزئیاتها». برخی معاصران نیز قاعده را به «حکم کلی» تعریف کرده و در تعریف آن نوشته اند: «إن القاعده هی حکم کلی یتعرف به علی احکام جزئیاته». برخی در تعریف قواعد فقهی گفته اند: قواعد فقهی، احکام فقهی عامی اند که در باب های گوناگون فقه جریان دارند. این تعریف ها گرچه اندک تفاوتی دارند، در همه آن ها ویژگی «کلی بودن قاعده» منعکس شده است و با توجه به آن معلوم می شود این ویژگی مورد اتفاق پیشینیان و معاصران است.
تعریف قواعد تفسیر
قواعد تفسیر عنوان مرکبی است که می توان معانی مختلفی از آن اراده کرد، از این رو آن را گوناگون تعریف کرده اند؛ مانند این که قاعده تفسیر قضیه ای کلی است که استنباط معانی قرآن با آن حاصل می شود. این تعریف مبهم است، زیرا روشن نیست که وسیله بودن آن برای استنباط معانی قرآن چگونه است؟ آیا شناخت و دیدگاهی کلی است که «مبنای» تفسیر واقع می شود و استنباط معانی قرآن بر اساس آن انجام می گیرد، مانند این که قرآن با قرائت واحد از جانب خدا نازل شده است یا قرآن با مردم به زبان خود آنان سخن گفته است یا قرآن معانی باطنی فراعرفی دارد یا اصول مسلم و پذیرفته شده ای مانند حجیت قول و دیدگاه لغت دان، حجیت خبر ثقه و... است که استنباط معانی با «استناد» به آن ها حاصل می شود، یا دستورالعمل هایی کلی برای استنباط معانی آیات است که مفسر برای مصونیت از اشتباه و دستیابی به معانی واقعی آیات باید از آن ها پیروی کند. برخی دیگر نوشته اند: قواعد تفسیر احکامی کلی اند که به وسیله آن ها استنباط معانی قرآن عظیم و شناخت چگونگی استفاده از آن ها به دست می آید. در این تعریف نیز وسیله قرار گرفتن احکام کلی برای استنباط معانی قرآنی مبهم است، زیرا معلوم نیست وسیله بودن آن ها بدین معناست که استنباط معانی از آیات «بر مبنای» آن احکام یا «مستند به آن ها» بیان می شود یا به این لحاظ است که آن احکام چگونگی استنباط معانی و روش صحیح آن را تعیین می کنند؛ برای مثال، حکم به این که در موارد تعارض سیاق با روایت مفسر آیه، روایت یا سیاق مقدم است، قاعده ای ترجیحی و از مصادیق احکام کلی یاد شده است. با توجه به این که یکی از معانی لغوی قاعده، اساس (پی و پایه) است می توان گفت که قواعد تفسیر، معرفت ها و دیدگاه هایی اند که اساس و پایه تفسیرند و تفسیر بر آن ها مبتنی می شود؛ ولی اشکال این تعریف ها این است که اصول و مبانی تفسیر را نیز شامل می شوند و قواعد با اصول و مبانی تفسیر تداخل پیدا می کنند، زیرا اصول و مبانی تفسیر نیز معرفت ها و دیدگاه هایی اند که تفسیر بر آن ها مبتنی می شود و قاعده ای که برای تحصیل حجت بر کشف مراد خدای متعالی از آیات تبیین شده است بر اصول و مبانی تفسیر نیز صادق است، پس اگر بخواهیم قواعد را به گونه ای تعریف کنیم که از مبانی و اصول جدا شود، با توجه به این که قاعده در لغت به معنای ضابطه و قانون نیز آمده بهتر است آن را چنین تعریف کنیم: «قواعد تفسیر، دستورالعمل هایی کلی برای تفسیر قرآن مبتنی بر مبانی متقن عقلی، نقلی و عقلایی اند که رعایت آن ها تفسیر را ضابطه مند می کند و خطا و انحراف در فهم معنا را کاهش می دهد». طبق این تعریف، معرفت ها و دیدگاه هایی که مبنای تفسیرند اگر دستورالعمل نباشند و ویژگی دستوری نداشته باشند قواعد تفسیر نیستند، بلکه مبانی یا اصول تفسیرند. امتیاز این تعریف این است که اولا بر پایه آن، قواعد تفسیر از مبانی و اصول تفسیر جدا شناخته می شوند و ثانیاً در این تعریف، برخلاف تعاریف پیشین، به خاستگاه قواعد تفسیر اشاره شده است.
مراحل تفسیر و اقسام قواعد تفسیر
نکته شایان توجه این که تفسیر دو مرحله دارد:۱. بیان مفاد استعمالی آیات.۲. آشکار کردن مراد خدای متعالی از آن و به اصطلاح اصولیان، بیان مراد جدی آیات. بر این اساس قواعد تفسیر نیز دو دسته اند:۱. دستورالعمل هایی کلی برای بیان مفاد استعمالی آیات.۲. دستورالعمل هایی کلی برای بیان مراد جدی آیات.
اهمیت و ضرورت شناخت قواعد تفسیر
...
«قواعد» جمع قاعده است و قاعده در زبان عربی و فارسی معانی و کاربردهای متعددی مانند پایه و اساس دارد. خلیل، ابن فارس و فیومی نیز «قواعد البیت» را پایه های خانه معنا کرده اند. در قرآن کریم نیز در این معنا به کار رفته است: «واِذ یرفَعُ اِبرهیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیتِ واِسمـعیلُ...». به گفته طبرسی، قواعد، اساس و ارکان مانند هم اند. مفرد قواعد، قاعده است و معنای اصلی آن در لغت ثَبات و استقرار است. قاعده کوه ریشه آن و قاعده خانه اساس و پایه ای است که خانه بر آن بنا شده است. روشن است که به ریشه کوه و پایه خانه نیز از آن جهت که ثَبات و استقرار دارند قاعده گفته می شود. برخی لغت دانان گفته اند: قاعده در اصطلاح به معنای ضابطه است و آن امری کلی منطبق بر تمامی جزئیات است. جرجانی نیز در تعریف آن «امر کلی» را به «قضیه کلی» تغییر داده و گفته است: «إن القاعده هی قضیة کلیة منطبقة علی جمیع جزئیاتها». برخی معاصران نیز قاعده را به «حکم کلی» تعریف کرده و در تعریف آن نوشته اند: «إن القاعده هی حکم کلی یتعرف به علی احکام جزئیاته». برخی در تعریف قواعد فقهی گفته اند: قواعد فقهی، احکام فقهی عامی اند که در باب های گوناگون فقه جریان دارند. این تعریف ها گرچه اندک تفاوتی دارند، در همه آن ها ویژگی «کلی بودن قاعده» منعکس شده است و با توجه به آن معلوم می شود این ویژگی مورد اتفاق پیشینیان و معاصران است.
تعریف قواعد تفسیر
قواعد تفسیر عنوان مرکبی است که می توان معانی مختلفی از آن اراده کرد، از این رو آن را گوناگون تعریف کرده اند؛ مانند این که قاعده تفسیر قضیه ای کلی است که استنباط معانی قرآن با آن حاصل می شود. این تعریف مبهم است، زیرا روشن نیست که وسیله بودن آن برای استنباط معانی قرآن چگونه است؟ آیا شناخت و دیدگاهی کلی است که «مبنای» تفسیر واقع می شود و استنباط معانی قرآن بر اساس آن انجام می گیرد، مانند این که قرآن با قرائت واحد از جانب خدا نازل شده است یا قرآن با مردم به زبان خود آنان سخن گفته است یا قرآن معانی باطنی فراعرفی دارد یا اصول مسلم و پذیرفته شده ای مانند حجیت قول و دیدگاه لغت دان، حجیت خبر ثقه و... است که استنباط معانی با «استناد» به آن ها حاصل می شود، یا دستورالعمل هایی کلی برای استنباط معانی آیات است که مفسر برای مصونیت از اشتباه و دستیابی به معانی واقعی آیات باید از آن ها پیروی کند. برخی دیگر نوشته اند: قواعد تفسیر احکامی کلی اند که به وسیله آن ها استنباط معانی قرآن عظیم و شناخت چگونگی استفاده از آن ها به دست می آید. در این تعریف نیز وسیله قرار گرفتن احکام کلی برای استنباط معانی قرآنی مبهم است، زیرا معلوم نیست وسیله بودن آن ها بدین معناست که استنباط معانی از آیات «بر مبنای» آن احکام یا «مستند به آن ها» بیان می شود یا به این لحاظ است که آن احکام چگونگی استنباط معانی و روش صحیح آن را تعیین می کنند؛ برای مثال، حکم به این که در موارد تعارض سیاق با روایت مفسر آیه، روایت یا سیاق مقدم است، قاعده ای ترجیحی و از مصادیق احکام کلی یاد شده است. با توجه به این که یکی از معانی لغوی قاعده، اساس (پی و پایه) است می توان گفت که قواعد تفسیر، معرفت ها و دیدگاه هایی اند که اساس و پایه تفسیرند و تفسیر بر آن ها مبتنی می شود؛ ولی اشکال این تعریف ها این است که اصول و مبانی تفسیر را نیز شامل می شوند و قواعد با اصول و مبانی تفسیر تداخل پیدا می کنند، زیرا اصول و مبانی تفسیر نیز معرفت ها و دیدگاه هایی اند که تفسیر بر آن ها مبتنی می شود و قاعده ای که برای تحصیل حجت بر کشف مراد خدای متعالی از آیات تبیین شده است بر اصول و مبانی تفسیر نیز صادق است، پس اگر بخواهیم قواعد را به گونه ای تعریف کنیم که از مبانی و اصول جدا شود، با توجه به این که قاعده در لغت به معنای ضابطه و قانون نیز آمده بهتر است آن را چنین تعریف کنیم: «قواعد تفسیر، دستورالعمل هایی کلی برای تفسیر قرآن مبتنی بر مبانی متقن عقلی، نقلی و عقلایی اند که رعایت آن ها تفسیر را ضابطه مند می کند و خطا و انحراف در فهم معنا را کاهش می دهد». طبق این تعریف، معرفت ها و دیدگاه هایی که مبنای تفسیرند اگر دستورالعمل نباشند و ویژگی دستوری نداشته باشند قواعد تفسیر نیستند، بلکه مبانی یا اصول تفسیرند. امتیاز این تعریف این است که اولا بر پایه آن، قواعد تفسیر از مبانی و اصول تفسیر جدا شناخته می شوند و ثانیاً در این تعریف، برخلاف تعاریف پیشین، به خاستگاه قواعد تفسیر اشاره شده است.
مراحل تفسیر و اقسام قواعد تفسیر
نکته شایان توجه این که تفسیر دو مرحله دارد:۱. بیان مفاد استعمالی آیات.۲. آشکار کردن مراد خدای متعالی از آن و به اصطلاح اصولیان، بیان مراد جدی آیات. بر این اساس قواعد تفسیر نیز دو دسته اند:۱. دستورالعمل هایی کلی برای بیان مفاد استعمالی آیات.۲. دستورالعمل هایی کلی برای بیان مراد جدی آیات.
اهمیت و ضرورت شناخت قواعد تفسیر
...
wikifeqh: قواعد_تفسیر
[ویکی فقه] قواعد تفسیر (علوم قرآنی). قواعد تفسیر، دستورالعمل های مهم برای تفسیر آیات قرآن را می گویند.
درباره تفسیر ، قواعدی در مقدمه تفسیرهای صافی ، جوامع الجامع ، مجمع البیان ، آلاءالرحمان ، البیان ، المیزان و کتاب های التفسیر و المفسرون و مبانی روش های تفسیر قرآن گفته شده است. گروه تفسیر دانشگاه الازهر نیز چهارده دستورالعمل مهم به عنوان اصول راهنمای تفسیر منتشر کرده است.
ذکر قواعد تفسیر
در کتاب نفائس الفنون نیز بیست شرط برای کمال تفسیر ذکر شده است؛ اما به طور گذرا می توان به قواعد ذیل اشاره کرد:۱. توجه به قرائت صحیح ( قرائت حفص ) در ظواهر الفاظ قرآن ؛۲. توجه به نکات ادبی در مفردات و مرکبات ؛ یعنی در نظر گرفتن قواعد لغوی ، صرفی، اشتقاقی، قواعد ترکیبی و نحوی و قواعد معانی ، بیان و بدیع ؛۳. توجه به قرائن متصل و منفصل در کلام و اسباب نزول و مناسبت های بین آیات؛۴. یافتن معانی کلمات در زمان نزول ؛۵. تکیه بر علم و علمی در تفسیر آیات؛۶. توجه به انواع دلالت ها در آیات؛۷. احتزاز از ذکر بطون برای آیات.
درباره تفسیر ، قواعدی در مقدمه تفسیرهای صافی ، جوامع الجامع ، مجمع البیان ، آلاءالرحمان ، البیان ، المیزان و کتاب های التفسیر و المفسرون و مبانی روش های تفسیر قرآن گفته شده است. گروه تفسیر دانشگاه الازهر نیز چهارده دستورالعمل مهم به عنوان اصول راهنمای تفسیر منتشر کرده است.
ذکر قواعد تفسیر
در کتاب نفائس الفنون نیز بیست شرط برای کمال تفسیر ذکر شده است؛ اما به طور گذرا می توان به قواعد ذیل اشاره کرد:۱. توجه به قرائت صحیح ( قرائت حفص ) در ظواهر الفاظ قرآن ؛۲. توجه به نکات ادبی در مفردات و مرکبات ؛ یعنی در نظر گرفتن قواعد لغوی ، صرفی، اشتقاقی، قواعد ترکیبی و نحوی و قواعد معانی ، بیان و بدیع ؛۳. توجه به قرائن متصل و منفصل در کلام و اسباب نزول و مناسبت های بین آیات؛۴. یافتن معانی کلمات در زمان نزول ؛۵. تکیه بر علم و علمی در تفسیر آیات؛۶. توجه به انواع دلالت ها در آیات؛۷. احتزاز از ذکر بطون برای آیات.
wikifeqh: قواعد_تفسیر_(علوم_قرآنی)