قهپایی

لغت نامه دهخدا

قهپایی. [ ق ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به قهپایه ، معرب کوهپایه و آن قصبه ای است در دو منزلی اصفهان که اینک به کوپا مشهور است. ( ریحانة الادب ج 3 ص 326 ).

قهپایی. [ ق ُ ] ( اِخ ) عنایت اﷲبن شرف الدین علی بن محمودبن شرف الدین علی. ملقب به زکی الدین و معروف به زکی نجفی. از علمای امامیه قرن یازدهم هجری و از شاگردان مقدس اردبیلی و شیخ بهائی و بعضی دیگر از علما بود و در علوم دینی بخصوص علم رجال و درایه تبحر داشت. او راست : 1 - ترتیب رجال شیخ طوسی. 2- ترتیب رجال کشی. 3 - ترتیب رجال نجاشی. 4 - ترتیب فهرست شیخ طوسی. 5- حاشیه نقد الرجال. 6 - مجمع الرجال. ( الذریعه ) ( روضات الجنات ص 417 ) ( ریحانة الادب ج 3 ص 326 ).

قهپایی. [ ق ُ ] ( اِخ ) فیض اﷲبن غیاث الدین محمد طباطبائی. از علمای امامیه قرن یازدهم هجری و از شاگردان مقدس اردبیلی و ملا محمدتقی مجلسی بود. او راست : حاشیه مبحث الهیات شرح تجرید قوشچی. ( الذریعة ج 6 ص 115 ) ( ریحانة الادب ج 3 ص 326 ).

قهپایی. [ ق ُ ] ( اِخ ) قاسم بن محمدحسن حسینی طباطبائی. از علما و محدثان بود و از استاد خود شیخ بهائی و دیگران روایت کرد. وی دارای تحقیقاتی در علم رجال است. ( روضات الجنات ص 417 ) ( ریحانة الادب ج 3 ص 326 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس