قهقر
لغت نامه دهخدا
قهقر. [ ق َ ق َرر ] ( ع ص ، اِ ) تکه کلان سال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سنگ سخت. ( منتهی الارب ). سنگ سیاه سخت که بدان چیزی را سایند. ( از اقرب الموارد ).
قهقر. [ ق ُ ق ُرر ] ( ع اِ ) پوستکی است سرخ بر مغز خرمابن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شلم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). صمغ. ( اقرب الموارد ). || سنگ سیاه سخت. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید