قهرمان کردن

لغت نامه دهخدا

قهرمان کردن. [ ق َ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فرمانروا کردن. || کارفرما کردن. || پهلوان شناختن. || نگهبان کردن. محافظ و مراقب ساختن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - فرمانروا کردن ۲ - کار فرمانروا کردن ۳ - پهلوان شناختن ۴ - نگهبان کردن محافظ و مراقب ساختن : گرگ را بر میش کردن قهرمان باشد ز جهل گربه را بر پیه کردن پاسبان باشد خطا .

پیشنهاد کاربران

بپرس