قهبه

لغت نامه دهخدا

( قهبة ) قهبة. [ ق َب َ ] ( ع ص ) مؤنث قهب بمعنی سپید که بر وی تیرگی باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قهب شود.

قهبة. [ ق َ هَِ ب َ ] ( ع ص ) سپید که بر وی تیرگی باشد. ( منتهی الارب ). رجوع به قَهب شود. || کوه بزرگ و گویند دراز. || شتر کهنسال. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قهب شود.

قهبة. [ ق ُ ب َ ] ( ع اِمص ) سپیدی مایل به تیرگی. و قال الاصمعی غبرة الی سواد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قَهبة و قهب شود.

فرهنگ فارسی

سپیدی مایل به تیرگی

پیشنهاد کاربران

در زمان اشک دوم بازی رایج بود به نام قهبه بازی که در آن کودکان سنگهای گرد تراش خورده را به داخل آن سوراخ ( قهبه ) انداخته و بازی می کردند.
زن جنده نمادی از قهبه میباشد چون تمام سنگها را پذیرا میباشد.
دکتر علی کارشناس حوزه بازی های باستانی
قهبه به ادمای هوس باز میگن که زِنا میکنن یا از این قبیل کار ها انجام میدن
به همه ادمای هوس باز نه زن ها
متاسفانه در زبان بلوچی هم رایجه بلوچها میگن کهبه
واژه عربی هم باشه الان تو زبون ترکی رایجه
املاشم به همین صورت قهبه نوشته میشه
ترکی استانبولی هم میشه kahpe
عزیزم اولا اون واژه ای که میگین " قحبه" هست ثانیا اصلا تو زبان ترکی شکل نگرفته، یه واژه ی عربی هست.
به زنان هوس بازی که کار های حرام میکنند و فاحشه هستند در زبان ترکی قهبه میگویند
برای خوش گزرانی
در زبان ترکی فحش رکیکی است.
به زن فاحشه یا جنده قهبه گویند.
مثلا هنگام فحش دادن یا به شوخی به طرف مقابل میگویند.
مادر قهبه یا خواهر قهبه یا زن قهبه.

بپرس