قهبل

لغت نامه دهخدا

قهبل. [ ق َ ب َ ] ( ع اِ ) روی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). وجه. ( اقرب الموارد ). گویند: حیااﷲ قهبلک ؛ یعنی باقی دارد خدای روی و عزت تو را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس