از قنینه برفت چون مه نو
در پیاله مه چهارده شذ
ابوشکور
گه قنینه بسجود اوفتد از بهر دعا
گه ز غم بر فگند یک دهن از دل خونا
فیروز مشرقی
ساتگین
قدح و پیاله ٔ شراب خوری. ( برهان ) . قدح بزرگ و پیاله و آوند و شراب. ساغر و ساتگی و ساتگینی. ( شرفنامه ٔ منیری ) . مجازاً پیاله ٔ شرابخوری. ( جهانگیری ) ( مؤید الفضلاء ) ( غیاث اللغات ) . قدح را ساتگین و ساتگنی گفته اند یعنی دوستگانی، [ بمناسبت معنی حقیقی آن که محبوب و معشوق است ] و آن عبارت است از پیاله ٔ بزرگ که پر کرده بیاد دوستی از دوستان حاضر و غایب نوشند. این لغت فارسی نیست بلکه ترکی است اما دراشعار فارسی بسیار است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
زاهد ار بیند آن دو لعل چو می
ساتگینی بر او کند سه منی.
سپاهانی ( از شرفنامه ٔ منیری ) .
کدونیمه. [ ک َ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) قِنَینه بود. ( فرهنگ اسدی ) . کوزه و ظرف شرابخواری را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) :
لعل می را ز سرخ خم برکش
در کدونیمه کن به پیش من آر.
رودکی ( از فرهنگ اسدی ) .
کدویِ میان تهی خشک کرده که در آن شراب ریزند.