قنینه

لغت نامه دهخدا

( قنینة ) قنینة. [ ق َن ْ نی ن َ ] ( ع اِ ) شیشه. ج ، قَناتی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ظرف شیشه ای برای شراب. ( از اقرب الموارد ). صراحی. ( ناظم الاطباء ).

قنینة. [ق ُ ن َ ن َ ] ( اِخ ) دهی است به دمشق. ( منتهی الارب ).
قنینه. [ ق ِن ْ نی ن َ / ن ِ / ق ِ نی ن َ / ن ِ ] ( از ع ، اِ ) قِنینة. آوندی که شراب در آن پر کنند، مثل شیشه و صراحی و غیره. ( از آنندراج ) :
صبح چو کام قنینه خنده برآورد
کام قنینه چو صبح لعل تر آورد.
خاقانی.
دست پیاله بگیر قد قنینه بپیچ
گوش چغانه بمال سینه بربط بخار.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

دهی است بدمشق

فرهنگ معین

(ق نُِ نَ ) [ ع . ] (اِ. )شیشه ، شیشة شراب ، صُراحی .

فرهنگ عمید

ظرف شراب، صراحی.

پیشنهاد کاربران

از قنینه برفت چون مه نو
در پیاله مه چهارده شذ
ابوشکور
گه قنینه بسجود اوفتد از بهر دعا
گه ز غم بر فگند یک دهن از دل خونا
فیروز مشرقی
ساتگین
قدح و پیاله ٔ شراب خوری. ( برهان ) . قدح بزرگ و پیاله و آوند و شراب. ساغر و ساتگی و ساتگینی. ( شرفنامه ٔ منیری ) . مجازاً پیاله ٔ شرابخوری. ( جهانگیری ) ( مؤید الفضلاء ) ( غیاث اللغات ) . قدح را ساتگین و ساتگنی گفته اند یعنی دوستگانی، [ بمناسبت معنی حقیقی آن که محبوب و معشوق است ] و آن عبارت است از پیاله ٔ بزرگ که پر کرده بیاد دوستی از دوستان حاضر و غایب نوشند. این لغت فارسی نیست بلکه ترکی است اما دراشعار فارسی بسیار است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
...
[مشاهده متن کامل]

زاهد ار بیند آن دو لعل چو می
ساتگینی بر او کند سه منی.
سپاهانی ( از شرفنامه ٔ منیری ) .

کدونیمه. [ ک َ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) قِنَینه بود. ( فرهنگ اسدی ) . کوزه و ظرف شرابخواری را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) :
لعل می را ز سرخ خم برکش
در کدونیمه کن به پیش من آر.
رودکی ( از فرهنگ اسدی ) .
کدویِ میان تهی خشک کرده که در آن شراب ریزند.

بپرس