قنیع

لغت نامه دهخدا

قنیع. [ ق َ ] ( ع ص ) خوارمندی نماینده در سؤال. || خورسند وبسندکار به بهره مقسوم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قنیع. [ ق ُ ن َ ] ( اِخ ) آبی است میان بنی جعفر و بنی ابی بکربن کلاب.( منتهی الارب ). آبی است میان بنی جعفر و بنی ابی بکر که برای آن به جنگ و خونریزی دست زدند. و ابن خنجر جعفری در این باره اشعاری دارد. ابوبکر همدانی گوید: قنیع آبی است از بنی قریط. رجوع به معجم البلدان شود.

فرهنگ فارسی

آبی است میان بنی جعفر و بنی ابی بکر بن کلاب . آبی است میان بنی جعفر و بنی ابوبکر که برای آن بجنگ و خونریزی دست زدند .

پیشنهاد کاربران

بپرس