قنود. [ ق ُ ]( ع اِ ) ج ِ قند. ( اقرب الموارد ). رجوع به قند شود. قنود. [ ق ُ ] ( اِ ) کسی را گویند که در کار و گفتار غره شود و دلیر گردد. ( برهان ). مصحف فنود. و در جهانگیری فقط فنود ذکر شده. ( حاشیه برهان چ معین ).
فرهنگ فارسی
کسی را گویند که در کار و گفتار غره شود و دلیر گردد .