قنوب

لغت نامه دهخدا

قنوب.[ ق ُ ] ( ع اِ ) غنچه های نبات و غلافهای شکوفه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ظاهراً مفرد آن قنب است. || ( مص ) داخل شدن. ( از اقرب الموارد ). درآمدن در قُنّابة. || فروشدن آفتاب. ( منتهی الارب ). غروب کردن. ( از اقرب الموارد ). || خشاوه کردن انگور را و بریدن آنچه بار آن را زیان رساند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس