قنعه

لغت نامه دهخدا

( قنعة ) قنعة. [ ق َ ن َ ع َ ] ( ع اِ ) قنعة الجبل و السنام ؛ سر کوه و سر نیزه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قنعة. [ ق َ ع َ ] ( ع مص ) میل شتر بسوی خوابگاه. ( منتهی الارب ). رجوع و میل شتر بچراگاه خود و میل و اقبال آن به جایگاه و اهل خود. ( اقرب الموارد ). || میل شتر بسوی چراگاه شیرین گیاه از شوره گیاه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || صعود. ( اقرب الموارد ).

قنعة. [ ق ُ ع َ ] ( ع اِمص ) سؤال و حاجت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). اعوذ باﷲ من مجالس القنعة؛ ای السؤال. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قنعة. [ ق ِ ع َ ] ( ع اِ ) جای هموار میان دو پشته نرم خاک. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ج ، قِنع و جج ، قِنعان. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس