قنسر

لغت نامه دهخدا

قنسر. [ ق َ س َ ] ( ع ص ) پیر کلان سال یا دیرینه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ماده بعد شود.

قنسر. [ ق ِن ْ ن َ ] ( ع ص )پیر سالخورده یا دیرینه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قَنسَر و قَنسَری شود.

واژه نامه بختیاریکا

( قُن سُر ) گونه سرخ؛ چاق؛ سر حال

پیشنهاد کاربران

بپرس