قندول

لغت نامه دهخدا

قندول. [ ق َ] ( معرب ، اِ ) درختی است در شام و به فارسی دار شیشعان است. شکوفه او را روغنی است غریب الافعال. ( منتهی الارب ). درختی است خاردار که آن را دار شیشعان نامند. یکی آن قندوله است. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).به کسر اول به لغت رومی دارشیشعان است و آن درختی است خارناک. ( برهان ) ( آنندراج ) . رجوع به دارشیشعان و فهرست مخزن الادویة شود.

گویش مازنی

/ghandool/ کیسه ای پارچه ای برای نگهداری قند که سر آن با بند بسته می شود

پیشنهاد کاربران

بپرس