قندل
لغت نامه دهخدا
قندل. [ ق ُ ن َ دِ ] ( ع ص ) ستور بزرگ سر و درازپا یا درازسر. ( اقرب الموارد )( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به قَندِل شود.
قندل. [ ق ِ دَ ] ( اِخ ) موضعی است در بصره. رجوع به معجم البلدان و ابن اثیر ج 7 ص 143 شود.
فرهنگ فارسی
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید