لغت نامه دهخدا
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب.
خاقانی ( دیوان ص 42 از حاشیه برهان چ معین ).
- قندزسنجاب رنگ ؛ کنایه از آسمان و روزگار. ( انجمن آرای ناصری ) :
تات چو قندز نکند خانه تنگ
بگذر ازین قندز سنجاب رنگ.
قندز. [ ق ُ دُ ] ( اِخ ) نام ولایتی است نزدیک بظلمات. ( برهان ). مخفف قهندز، معرب کهن دز است. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به قندوز شود.
فرهنگ فارسی
نام ولایتی است نزدیک بظلمات مخفف قهندز معرب کهن دز است .
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
ببینیم در زبان سغدی آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹



ببینیم در زبان سغدی آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹



نوعی حیوان که پوست و خزی گرانبها دارد
سمور سیه روبه سرخ تیغ
همان قاقم و قندز بی دریغ
✏ �نظامی�
سمور سیه روبه سرخ تیغ
همان قاقم و قندز بی دریغ
✏ �نظامی�
مخرج قاف در زبان فارسی موجود نیست. مراجعه شود به فرهنگ معین، ذیل حرف قاف.
خدایا یک عقلی بده به برادران ما که همه چیز را به ترکی میبندند نام قندس و قندز چه پیوندی با توز و نمک دارد؟ یا از نشستن پرندگان ؟ مگر پرنده هست؟
نام قندز و کندس پیش از ترکتازی غزان در ایران بوده و عربها هم گرفته اند - هرنام پیش از انکه سخن بگویید بنگرید در مغولی در ایغوری قزقیزی قزازستان چیست ایا انها چنین چیزی میشناسند
... [مشاهده متن کامل]
انگاه سخن بگویید
نام قندز و کندس پیش از ترکتازی غزان در ایران بوده و عربها هم گرفته اند - هرنام پیش از انکه سخن بگویید بنگرید در مغولی در ایغوری قزقیزی قزازستان چیست ایا انها چنین چیزی میشناسند
... [مشاهده متن کامل]
انگاه سخن بگویید
. که قندوز نام سگی است که شبیه روباه است ودر صحرای ترکستان زندگی می کند. دوز در اینجا هم معنای ( خوک ) با تلفظ متفاوت ( زمین های هموار ) با تلفظ دیگر ( نمک. نمک زار است ) و با تلفظ دیگر ( صبر کن ) . . . . البته چون حروف صدادار در تورکی زیاد است. باید دید. قندوز چطوری تلفظ می شود.
سلام. قندوز اگر اسم مکان باشد ( قند دوز ) قند = کند= روستا دوز ( راست و درست و زمین های هموار ) قند مثل سمرقند. قندهار. دوز مثل خان دوزی. گول دوزی. اسلان دوز. باراندوز. سولدوز. . . . آز گئتدیخ چوخ گئتدیخ
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دره تپه دوز گئتدیخ. . . . . . . ولی اگر قندوز به معنای سگی که مثل روباه است در تورکستان باشد. که درمعانی شعر فکر کنم معنای سگی که مثل روباه است را م دهد. قوندوز ( قون از فعل قونماق نشستن پرنده روی درخت که معادل فارسی ندارد. است و هم خانواده کلمه قون عبارت است از قوناق. قوناقلاماق. قونقا. قوندارا. قوندورما. . . . . دوز هم زمین های هموار= پرنده ایی که در زمین های هموار می نشیند
( کنایه ) شب تاریک
قندز زدگان
قندز زدگان
قُندُز ؛ پستانداری است از جوندگان که قدش به ۷۵ سانتی متر می رسد و آنرا بخاطر پوستش شکار می کنند. ( الهی قمشه ای: در کتاب: ۳۶۵ روز در صحبت مولانا )