قنبع. [ قُم ْ ب ُ ] ( ع اِ ) آوند گندم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). وعاء الحنطة فی السنبل. || غلاف شکوفه درخت. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) مردپست قامت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).قنبع. [ قُم ْ ب ُ ] ( اِخ ) کوهی است به دیار بنی غنی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). در شعر از آن یاد شده است. ( از معجم البلدان ).