قنبرعلی

لغت نامه دهخدا

قنبرعلی. [ قَم ْ ب َ ع َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم ، واقع در 25هزارگزی شمال خاوری قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 230 تن است. آب آن از دو رشته قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله و شترداری و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه کله کو هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

قنبرعلی. [ قَم ْ ب َ ع َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد، واقع در 30هزارگزی شمال باختری الشتر و 2هزارگزی باختر شوسه خرم آباد به کرمانشاهان. موقع آن دامنه و سردسیر است. سکنه آن 180 تن است. آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه کولیوند هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان کولیوند بخش سلسله شهرستان خرم آباد واقع در ۳٠ هزار گزی شمال باختری الشتر و ۲ هزار گزی باختر شوسه خرم آباد بکرمانشاه موقع آن دامنه و سردسیر است .

پیشنهاد کاربران

شجرنامه تیره بزرگ آشتیانی وند *آتش بیگیان * خلیلی شاخه تیره های اولاد تاج الدین امیر قنبر
تاج الدین امیر قنبر *تاجمیرعالی. قنبرعالی بیگ*پسر رستم خان آقاسی بختیاروند
*کلی وردی خان. الله وردی *پسر شاه منصور خان آتش بیگی بختیاروند ایلخان پسر خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان پسر جهانگیر خان بختیاروند ایلخان پسر رستم خان بختیاروند پلنگ
...
[مشاهده متن کامل]

پسران تاجمیر قنبرعالی
( عالی ویسی
یوسف خان
شمس الدین )
طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند *بختیاروند *
تاج الدین امیر قنبر جد تیره های زیر
تیره تاجمیری خلیلی. تیره قنبروند
. تیره عالی مهمدی، لجمیری*آل تاجمیری *، آل احمدی. شمس خلیلی. ویسی. طایفه تاج الدین عبدالهی . تیره اسماعیل وند. تیره صالح حاجی. آدینه وند. تش مرداسی.

شجرنامه تیره بزرگ آشتیانی وند طایفه خلیلی بیگیوند پلنگ ایل منجزی بهداروند
( ایل لر بختیاروند )
طهماسب قلی خان بختیاروند ایلخان *
جهانگیر. پیلتن *
خلیل خان ایل بیگی بختیاروند ایلخان
شاه منصور خان آتش بیگیان بختیاروند ایلخان *شامصیر. مصیر. شه میر*
...
[مشاهده متن کامل]

کلی رستم خان آقاسی *کلی وردی. الله وردی *
تاج الدین امیر قنبر *تاجمیر قنبر عالی. قنبر علی *
عالی ویسی *علی ویسی *
عالی مهمد
حیات الله
چهل امیر *چهلمیر*
آشتیان دوم*آتش بیگیان *
کلی ( کلا، کله ) ::بزرگ مرد .

بپرس