قناطیر

لغت نامه دهخدا

قناطیر. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قنطار.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قنطار شود.
- قناطیر مقنطرة ؛ مبالغه است بمعنی قناطیر کامله چون بدره مبدره و الف مؤلفه. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع قنطار .
جمع قنطار

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ قنطار.

فرهنگ عمید

= قنطره

پیشنهاد کاربران

کلمه ( قناطیر ) جمع قنطار است ، و این کلمه کلمه ای است جامد، یعنی چیزی از آن مشتق نمی شود، و به معنای مقدار طلائی است که در یک پوست گاو بگنجد، و یا به معنای پوستی پر از طلا است . ( تفسیر المیزان )
قناطیر یعنی پول دار

بپرس