لغت نامه دهخدا
قناری. [ ق َ ] ( اِخ ) خالدات. مجمع الجزایر اسپانی در اقیانوس اطلس و به شمال غربی صحرا که 7273 کیلومتر مربع وسعت و 944400 تن سکنه دارد. عمده جزائر این مجمعالجزائر عبارتند از: قناری بزرگ ، تنه ریف ، فورته وانتورا ، لانزاروت ، گومرا ،پالما ، و هیرو ( جزیره آهن ) ، منطقه مطبوع و خوش منظری است که آن را جزایر غنی و ثروتمند گویند. محصول آنجا شراب و زراعت درختان میوه است و دو ولایت را تشکیل می دهد که حاکم نشین آنها عبارتند از لاس پالماس ، و سانتاکروز ، تنه ریف. این جزایر در سال 1402 م. کشف گردید. ( از لاروس کوچک ). رجوع به خالدات و کاناری شود.
قناری. [ ق َن ْ نا ] ( اِخ ) عبدالرحیم بن احمد. از محدثان است. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
عبدالرحیم بن احمد از محدثان است
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
قَناری (canary)
قَناری
پرنده Serinus canaria ، از سهرهها، تیرۀ سهره. به صورت وحشی در جزایر قناری و مادیرا یافت می شود. در حالت وحشی پروبال آن سبزرنگ و گاهی با رگه های قهوه ای است. قناری وحشی لانه اش را از خزه، پر، و مو در بوته های بلند یا درختان می سازد و دو یا چهار جوجه در هر فصل می آورد. از قرن ۱۵، قناری ها در اروپا در قفس زاد و ولد می کنند و انواع اهلی آن ها بر اثر انتخاب مصنوعی زرد یا نارنجی اند. از برخی قناری ها در معادن برای تشخیص گاز سمی در هوا استفاده می کردند. بعضی از انواع مهم قناری های اهلی شده عبارت اند از نمونۀ نروژی که قوی ترین و پررنگ ترین قناری است؛ بلژیکی تجملّی که زیباترین و گران ترین است؛ سوسماری که به علت وجود خال های سیاه به این نام نامیده می شود؛ دارچینی که به سبب رنگش چنین نامیده می شود؛ یورکشر که پرنده ای بلند، باریک و پُرپر است؛ لنکشر که بزرگ ترین نمونه با تاجی از پر روی سرش است؛ تجملّی لندن که پرندۀ کوچک زرد یا بیسکویتی رنگی با بال ها و دم سیاه است؛ تجملّی اسکاتلندی که نوعی با ابهت و بزرگ است و در اسکاتلند به فراوانی زاد و ولد می کند؛ و قناری سبز قبا که پرندۀ بسیار کوچکی است و بیشتر به علت آواز زیبایش تکثیر می شود.
قَناری
پرنده Serinus canaria ، از سهرهها، تیرۀ سهره. به صورت وحشی در جزایر قناری و مادیرا یافت می شود. در حالت وحشی پروبال آن سبزرنگ و گاهی با رگه های قهوه ای است. قناری وحشی لانه اش را از خزه، پر، و مو در بوته های بلند یا درختان می سازد و دو یا چهار جوجه در هر فصل می آورد. از قرن ۱۵، قناری ها در اروپا در قفس زاد و ولد می کنند و انواع اهلی آن ها بر اثر انتخاب مصنوعی زرد یا نارنجی اند. از برخی قناری ها در معادن برای تشخیص گاز سمی در هوا استفاده می کردند. بعضی از انواع مهم قناری های اهلی شده عبارت اند از نمونۀ نروژی که قوی ترین و پررنگ ترین قناری است؛ بلژیکی تجملّی که زیباترین و گران ترین است؛ سوسماری که به علت وجود خال های سیاه به این نام نامیده می شود؛ دارچینی که به سبب رنگش چنین نامیده می شود؛ یورکشر که پرنده ای بلند، باریک و پُرپر است؛ لنکشر که بزرگ ترین نمونه با تاجی از پر روی سرش است؛ تجملّی لندن که پرندۀ کوچک زرد یا بیسکویتی رنگی با بال ها و دم سیاه است؛ تجملّی اسکاتلندی که نوعی با ابهت و بزرگ است و در اسکاتلند به فراوانی زاد و ولد می کند؛ و قناری سبز قبا که پرندۀ بسیار کوچکی است و بیشتر به علت آواز زیبایش تکثیر می شود.
wikijoo: قناری
مترادف ها
قناری، زرد، رنگ زرد روشن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




هزارآوا
هزار دستان
عندلیب
بلبل
هزار دستان
عندلیب
بلبل
در پارسی " پیاک " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.