قنائی

لغت نامه دهخدا

قنائی. [ ق َن ْنا ] ( حامص ) قنات کنی. مقنی گری. رجوع به قنات شود.

قنائی. [ ق ُن ْ نا ئی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قنا وآن دیری است. ( معجم البلدان ). رجوع به قُنّا شود.

قنائی. [ ق ُن ْ نا ] ( اِخ ) احمدبن عبادبن شعیب ، ملقب به شهاب الدین و معروف به قناوی یا قنائی از نویسندگان است. او راست : الکافی فی علم العروض و القوافی. این کتاب یکبار در ضمن مجموعه مهمات المتون و بار دیگر باکتاب الارشاد الشافی علی متن الکافی محمد دمنهوری بچاپ رسیده است. ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1528 ).

قنائی. [ ق ُن ْ نا ] ( اِخ ) احمدبن محمد کرام حنفی ازهری از دانشمندان و نویسندگان است. او راست : سواطع الانوارفی خلاصة ما جاء فی هجرتی الصحابة الی ارض الحبش و ما یتعلق به اهلها من الاَّیات و الاحادیث و الاَّثار. این کتاب در بولاق بسال 1321 هَ. ق. در 321 صفحه چاپ شده است. ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1527 و 1528 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس