قمرة. [ ق ُ رَ ] ( ع اِ ) رنگی است مایل بسبزی یا سپیدی یا اندک تیرگی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ماه در شب سوم. ( اقرب الموارد ).
قمره. [ ق َ رَ ] ( از ع ، اِ ) قمارخانه :
دستخون است در این قمره خاکی که منم
آه اگر ششدره دور قمر بگشائید.
خاقانی.
|| قمار. ( غیاث اللغات ). || نام هریک از اطاقهای کشتی. ( یادداشت مؤلف ).