قماج
لغت نامه دهخدا
قماج. [ ] ( اِخ ) ( ...صاحب ) حاجب سلطان ملکشاه بن آلب ارسلان. رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 444 شود.
دانشنامه آزاد فارسی
قُماج ( ـ ۵۴۸ق)
(یا: قُماچ؛ ملقب به علاءالدین و مشهور به امیر اسفهسالار) از امرای دورۀ سلطان سنجر سلجوقی. در ۴۹۰ق به فرمان برکیارق به خدمت سنجر درآمد و با او به خراسان رفت. در جنگ قطوان (۵۳۶ق) نیز در رکاب سنجر بود. هم زمان با آغاز شورش غزان، امارت بلخ را داشت و از سنجر خواست که ایشان را گوشمالی دهد و سنجر نیز حکومت ولایت غزان را به او داد. امیر قماج درپی آن مأموران خود را نزد غزها فرستاد و گوسفندانی را که آن ها باید سالیانه خراج می دادند، طلب کرد، اما غزان از این کار سرباز زدند. امیر قماج و پسرش ملک المشرق به جنگ غزان رفتند، اما هر دو در این جنگ به قتل رسیدند. درپی این رخداد، سلطان سنجر عازم جنگ با غزان گردید. وی در این جنگ مغلوب شد و به اسارت درآمد.
(یا: قُماچ؛ ملقب به علاءالدین و مشهور به امیر اسفهسالار) از امرای دورۀ سلطان سنجر سلجوقی. در ۴۹۰ق به فرمان برکیارق به خدمت سنجر درآمد و با او به خراسان رفت. در جنگ قطوان (۵۳۶ق) نیز در رکاب سنجر بود. هم زمان با آغاز شورش غزان، امارت بلخ را داشت و از سنجر خواست که ایشان را گوشمالی دهد و سنجر نیز حکومت ولایت غزان را به او داد. امیر قماج درپی آن مأموران خود را نزد غزها فرستاد و گوسفندانی را که آن ها باید سالیانه خراج می دادند، طلب کرد، اما غزان از این کار سرباز زدند. امیر قماج و پسرش ملک المشرق به جنگ غزان رفتند، اما هر دو در این جنگ به قتل رسیدند. درپی این رخداد، سلطان سنجر عازم جنگ با غزان گردید. وی در این جنگ مغلوب شد و به اسارت درآمد.
wikijoo: قماج
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید