قلیج

لغت نامه دهخدا

قلیج. [ ق َ ] ( ترکی ، اِ ) بمعنی شمشیر. ( ناظم الاطباء ). || دست آخرین در بازی نرد. در بازی سه دست یا پنجدست پیش بر که اگر هر یک از دو حریف برد همه بازی را برده است. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

قلیچ: شمشیر
( اسم ) شمشیر .

فرهنگ عمید

شمشیر.

پیشنهاد کاربران

خدای زمین و اسمان گواه است داشتم درباره آن بالا و خوبانش تالشان و اران و دیلم و گیلان و آذربایجان لنکران و گروسان و مهرانیان ومرداویز و جستان و هسودان و سلار می اندیشیدیم چشمم افتاد به نام خاندان بایندرخان مهرانی تالشی و نام قلیج -
...
[مشاهده متن کامل]

گفتم خدایا این قلیج چیست ؟ و میدانیم که ق در نوشته ها جای گ نوشته اند و ل جای ر پس میشود گریج -
( از روزگاری کهن ما در سراسر ایران نامهای فراوانی میبینیم که در ان ستای� گر �میبینیم مانند گرپادگان ( گلپایگان ) لشگر لنکران طاق گرا گروس - این در افغانستان هم هست و همه انها پیوندی با دلیری و جنگ دارند و سعدی میگوید �درشتی و نرمی بهم در به است چو رگزن که گرا و مرهم نه است � پس گرا= برا= برنده است
گریج هم همان گریگ است مانند زریگ زرا کوشا کوشیک ترسا ترسیک زورا زوریگ یعنی همان است یعنی گریج/گریگ همان گراست و میدانستم گرا بران است پس دانستم قلیح یعنی برنده یا شاید شمشیر و براستی سوگند که پیش از ان هیچ نمیدانستم چیست پس گفتم بگذار بروم زیر نام قلیج بنویسم ای مردم بیایید من گمان میکنم قلیج گریج و گریگ است ( تازه میگفتند گیرم که گریگ است کی گفته گریگ برنده است و شاید گریه باشد - این را دگران میگفتند مثلا ) هیچ گمان نمیکردم کسی بداند قلیج چیست امدم اینجا دیدم ایه نوشته اند قلیج شمشیر - ( خدایی خوشم که درباره تاریخ ایران و زبانهای پهلوانیش اگاهم - من همه انچه را زبان ایرانی مینامند زبان پارسی میدانم و همه انها به گمانم با ارزشند و باید مانند فارسی دری یاد داده بشود -
ما بی دانستن همه زبانهای خویش نمیتوانیم زبان مادری خویش را خوب بدانیم جدا کردم بلوچی از فارسی دری و کردی از بلوچی و پشتو از گیلکی و همه اینها از هم زیانبارست پاره ای از بس پارسی هراسی دارند گمان میکنند از فارسی دری جدا میشوند میروند برای خویش و پهلوان میشوند و هیچ نمیپالند که برادر تو با جدا دانستن خویش از پارسی دری از پارسی دری جدا نمیشی از بلوچی و طبری و گیلکی و همه پیشینه خویش جدا میشوی این بسیار دردناک و زیانبار است -
این واژه برا و بریدن نیز گرا بوده - در پارسی گ - ب جای هم مینشینند مانند گنجشک بنجشک - بازی گازی - آردبیز - ارد گیز - بیختن گیختن و در پهلوی هزاران واژه اینگونه است بهار گهار بیشتر گیشتر

شاید معنی پهلوان در گویش ها و شهر های نزدیک به کهگیلویه و بویراحمد
هرچشمی طلا وبو
قلیج محله ما ببو
هرچشمی عزیزه بو
قلیج اولی ببو

بپرس