قُلون
در شاهنامۀ فردوسی دو تن بدین نام خوانده شده اند؛ ۱. از سرداران
افراسیاب که افراسیاب او را به رویارویی با رستم، که در البرزکوه، در راه آوردنِ کیقُباد به ایران، بسیاری از سپاهیان افراسیاب را کشته بود، فرستاد.
رستم با دیدن قلون، یک تنه بر او و سوارانش تاخت و چنان نیزه ای بر قلون زد، که از پشت او درآمد. سواران تورانی با دیدن قُلون، از میدان گریختند؛ ۲. پیرمردی تورانی که خرداد بُرزین او را به مصاحبت خود برگزیده بود و برای او مُهری از خاقان چین گرفت تا به مَرو برود و بهرام چوبین را بکشد. قلون در مرو به درگاه بهرام رفت و با این بهانه که دختر خاقان بیمار و باردار است و او پیامی از سوی او برای بهرام دارد به درون سرا راه یافت. نگهبانان برای برداشتن پرده از راز، او را از نیم روز تا نیم شب شکنجه کردند و سرانجام او را کشتند. خاقان نیز دو فرزند و خانۀ او را سوزاند.