قلنسه

لغت نامه دهخدا

( قلنسة ) قلنسة. [ ق َ ن َ س َ ] ( ع مص ) پوشانیدن کلاه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). قلنسه فتقلنس ، البسه القلنسوة. ( اقرب الموارد ). قلساة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قلساة شود. || پوشانیدن و پنهان کردن. ( اقرب الموارد ). قلنس الشی َٔ غطاه و ستره. ( اقرب الموارد ). || نهادن دستها بر سینه و برخاستن چون متذلل. قلنس الرجل ؛ وضع یدیه فی صدره و قام کالمتذلل. ( اقرب الموارد ).
قلنسه. [ ق َ ل َ س َ ] ( ع اِ ) کلاه. ( مهذب الاسماء ). و ظاهراً این مخفف قلنسوه است. ( غیاث اللغات از فردوس اللغات ).

پیشنهاد کاربران

بپرس