قلندریه
لغت نامه دهخدا
قلندریه. [ ق َ ل َ دَ ری ی َ] ( اِخ ) دهی است جزء بخش مرکزی شهرستان ساوه ، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری ساوه و 12 هزارگزی راه شوسه ساوه به قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنه آن 210 تن است. آب آن از رودخانه وفرقان ( قره چای ) و محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه و چغندر و زیره و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه تا 2 هزارگزی ماشین میرود. این ده قشلاق چند خانوار از ایل شاهسون بغدادی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).
فرهنگ فارسی
دهی است جزئ بخش مرکزی شهرستان ساوه واقع در ۲۷ هزار گزی جنوب خاوری ساوه و ۱۲ هزار گزی راه شوسه ساوه بقم . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است .
دانشنامه آزاد فارسی
قَلَندریّه
جماعتی از صوفیان اهل ملامت (← ملامتیه). قلندران، شماری از صوفیان اند که براساس اندیشۀ خاصّشان، از رتبۀ ملامتی گذشته و در جرگۀ قلندری پا نهاده اند. اینان صوفیه را عابدانِ فارغ از خلق، و ملامتیه را عارفانِ پوشانندۀ عبادات و خود را واصلانِ بنیان کنِ عادات می دانند. قلندران که تفکّر خود را در تمامی فرقه های صوفیه پراکندند و از همۀ فرق، یارانی یافتند، در همۀ جوامع، هم عادات اجتماعی و هم حتّی قوانینِ سلوکی را ترک کردند. از این رو، گاه قلندری مفهومی مشابهِ آزادی و آزادگی قلمداد شده است (ازجمله در شعر حافظ). مهم ترین اصل در نظر اینان، فراغ خاطر از تمامی بندهای گونه گونِ هستی است، چه با وجودِ این بندها، خود را از سلوک به سوی مقصود ناتوان می دانستند. از این رو، نه تنها اینان به سنن صوفیانه سخت می تاختند بلکه صوفیان نیز اینان را دشمنان طریقت و مخرّبان تصوّف می نامیدند و با نفوذ آنان به سلسله های خود، سخت مخالفت می کردند. براساس همان اندیشۀ فراغت از قیود، قلندران هیچ گاه ازدواج نمی کردند و منزلی برای خود فراهم نمی آوردند و اساساً جمع گریز بودند و بیشتر کوه گرد و بیابانی نشین تا خانقاهی (← خانقاه) و اجتماعی. در قرون اخیر، در حوزۀ ایران، اصطلاح قلندر، در میان بعضی از فرقه ها به معنی مرید نیز به کار رفته است. این اصطلاح در این کاربرد، در مقابل پیر و مرشد قرار دارد.
جماعتی از صوفیان اهل ملامت (← ملامتیه). قلندران، شماری از صوفیان اند که براساس اندیشۀ خاصّشان، از رتبۀ ملامتی گذشته و در جرگۀ قلندری پا نهاده اند. اینان صوفیه را عابدانِ فارغ از خلق، و ملامتیه را عارفانِ پوشانندۀ عبادات و خود را واصلانِ بنیان کنِ عادات می دانند. قلندران که تفکّر خود را در تمامی فرقه های صوفیه پراکندند و از همۀ فرق، یارانی یافتند، در همۀ جوامع، هم عادات اجتماعی و هم حتّی قوانینِ سلوکی را ترک کردند. از این رو، گاه قلندری مفهومی مشابهِ آزادی و آزادگی قلمداد شده است (ازجمله در شعر حافظ). مهم ترین اصل در نظر اینان، فراغ خاطر از تمامی بندهای گونه گونِ هستی است، چه با وجودِ این بندها، خود را از سلوک به سوی مقصود ناتوان می دانستند. از این رو، نه تنها اینان به سنن صوفیانه سخت می تاختند بلکه صوفیان نیز اینان را دشمنان طریقت و مخرّبان تصوّف می نامیدند و با نفوذ آنان به سلسله های خود، سخت مخالفت می کردند. براساس همان اندیشۀ فراغت از قیود، قلندران هیچ گاه ازدواج نمی کردند و منزلی برای خود فراهم نمی آوردند و اساساً جمع گریز بودند و بیشتر کوه گرد و بیابانی نشین تا خانقاهی (← خانقاه) و اجتماعی. در قرون اخیر، در حوزۀ ایران، اصطلاح قلندر، در میان بعضی از فرقه ها به معنی مرید نیز به کار رفته است. این اصطلاح در این کاربرد، در مقابل پیر و مرشد قرار دارد.
wikijoo: قلندریه
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید