قلم زدن


معنی انگلیسی:
delete, omit

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) ۲ - نقاشی کردن ( روی فلز و غیره ) ۱ - نوشتن : قلم زد سال تاریخ جلوسش در سفر مالک یکی از ظالمان گم گشت تاریخ وفات او یا قلم زدن بر سر چیزی . محو کردن ناپدید کردن : حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد . ( حافظ ۱٠۴ )

مترادف ها

scratch (فعل)
قلم زدن، خراشیدن، خارش کردن، خراش دادن، خاراندن، خراشاندن، خط زدن

cancel (فعل)
لغو کردن، باطل کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، فسخ کردن، قلم زدن

etch (فعل)
قلم زدن، سیاه قلم کردن

enchase (فعل)
قلم زدن، نشاندن، کار گذاشتن، در نگین گذاشتن، مرصع کردن

engrave (فعل)
بریدن، قلم زدن، نقش کردن، منقوش کردن، حکاکی کردن، کنده کاری کردن در، گراور کردن

فارسی به عربی

انقش , خدش
( قلم زدن (بوسیله تیزاب ) ) احفر

پیشنهاد کاربران

بپرس