فرهنگ فارسی
مترادف ها
قلم زدن، خراشیدن، خارش کردن، خراش دادن، خاراندن، خراشاندن، خط زدن
لغو کردن، باطل کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، فسخ کردن، قلم زدن
قلم زدن، سیاه قلم کردن
قلم زدن، نشاندن، کار گذاشتن، در نگین گذاشتن، مرصع کردن
بریدن، قلم زدن، نقش کردن، منقوش کردن، حکاکی کردن، کنده کاری کردن در، گراور کردن
فارسی به عربی
( قلم زدن (بوسیله تیزاب ) ) احفر
پیشنهاد کاربران
نوشتن، بریدن