قلقلی
/qelqeli/
لغت نامه دهخدا
- کوفته قلقلی ؛ کوفته خرد چندِ گردکانی که بیشتر از گوشت ونخودچی یا برنج کوفته کنند، و گاه نیز از گوشت تنها.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
غِل غِلی = قلقلی
این واژه ( ( غین ) ) نوشته میشود
و
دوبخش آن جدا ازهم است.
این واژه ( ( غین ) ) نوشته میشود
و
دوبخش آن جدا ازهم است.
قلقلی نام یکی از طوایف کولی ( Gypsy ) در ایران، نام یکی از مردمان رومان در ایران
دگرگون شده واژه پارسی " غلغلی " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو
قُلقُلی ( gholgholi یا qolqoli ) ابزاری است متشکل از یک قوطی نیمه پر از آب، با سری بسته و دو عدد نی. قلقلی به همراه سنگ و سیخ برای استعمال تریاک مورد استفاده قرار می گیرد.