قلقال

لغت نامه دهخدا

قلقال. [ ق َ ] ( ع اِمص ) جنبش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). اسم است قلقلة را. ( منتهی الارب ). || ( ص ) مسفار بمعنی دائم السفر و عبارت لسان چنین است : رجل قلقال ؛ صاحب اسفار. ( اقرب الموارد ).

قلقال. [ ق ِ ] ( ع اِ ) لفج شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) قَلْقَلَة. ( اقرب الموارد ). رجوع به قلقلة شود.

فرهنگ فارسی

لفج شتر یا قلقله

پیشنهاد کاربران

بپرس