قلق
مترادف قلق: آشفتگی، اضطراب، بیقراری، تشویش، دغدغه، وسواس | خو، داب، رمز، شیوه عمل، لم
برابر پارسی: رگ خواب، خوی، شیوه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
قلق. [ ق َ ل ِ ] ( ع ص ) بی آرام. ( منتهی الارب ). مضطرب البال. ( اقرب الموارد ): رجل قلق ؛ مرد بی آرام. ( منتهی الارب ). امراءة قلق الوشاح ؛ زن جنبان گردن بند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قلق. [ ق ِ ل ِ ] ( اِ ) خوی.عادت. سلیقه. شیمه. خوی در حیوان و گاهی در آدمی.
- قلق کسی را به دست آوردن ؛ رجوع به ترکیب بعدی شود.
- قلق کسی را پیدا کردن ؛ رگ خواب کسی را پیدا کردن. چم کسی را پیداکردن.
قلق.[ ق ِل ْ ل ِ ] ( ع اِ ) من طیرالماء. ( اقرب الموارد ).
قلق. [ ق ُل ْ ل ُ ] ( اِ ) چیزی چون جلد و جامه قرآن که زنان در آن نخ و سوزن نهند. ( یادداشت مؤلف ). کیسه مانندی شبیه به پاکت که زنان دارند از قماش دوخته و بر آن قیطان و ریسمانی که چندبار پیرامون آن گردد بستن را و در آن سوزن ونخ و انگشتانه و موم گذارند. ( یادداشت مؤلف ). || در تداول رشوه و خدمتانه که به مأموران دولت دهند چون با انجام کاری خاصه بقراء و قصبات روند و امثال آن. ( یادداشت مؤلف ). جریمه مالیاتی. خدمتکاری. خدمتانه. غلامانه. حق العمل. رجوع به غلق شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) مرد بی آرام . قلق . ( اسم ) ۱ - خلق خاص خوی مخصوص : بد قلق . یا قلق اسب . عادت و خوی اسب . یا قلق تفنگ . وضع خاص تفنگ ( تپانچه ) لم تفنگ ( تپانچه ) . توضیح گاه باشد که تفنگ یا تپانچه در هدف گیری کمی براست چپ بالا یا پایین زند و رفع این نقیصه نمی شود مگر آنکه تیر انداز قلق سلاح را به دست آورد و به هنگام تیر اندازی آن فاصله را حساب نمایند آنگاه تیر را پرتاب کند .
چیزی چون جلد و جامه قر آن که زنان در آن نخ و سوزن نهند .
فرهنگ معین
(قِ لِ ) [ تر. ] (اِ. ) عادت مخصوص ، خوی خاص .
(قَ لَ ) [ ع . ] (اِمص . ) بی آرامی ، پریشانی .
(قُ لُ ) [ تر. ] (اِ. ) رشوه ، باج .
فرهنگ عمید
۱. خلق وخوی.
۲. روش.
۱. کارمزد، انعام.
۲. پولی که مٲمور دولت از کسی در برابر انجام دادن کاری می گیرد، کارمزد، رشوه.
واژه نامه بختیاریکا
شارت؛ بارت و شارت
مترادف ها
خوی، طبع، خشم، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، قلق
حالت، مزاج، حال، مشرب، وجه، خاطر، حوصله، قلق
کشو، یخ رفت، قلق، دخل پول، دخل دکان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
لِم
قلق همان شیوه وروش پارسیاست و هرخیوانی شیوه و خوی مخصوص بخود را دارد. و هر وسیله کار کرده که از تنظیم کارخانه خارج شده وهر حیوانی که تربیت خاصی پذیرفته اندوهر تراز و زمیروی آب بری و اصلا خود بستن و ساختن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
زمیرو یا استرو که مخفف آهسته رو و زمیرو هم مخفف زمین رو است اگر قلق نداشته باشی با هیزم و یا آجر و سنگ دنیا. نمیتونی آنرا بسازی و با رسیدن آب از گوشهای سوراخ میشود و آنرا از ریشه در می آورد من مسیول فنی تاسیسات مهم مرغ بیهق که هفتاد هزار متر در وسط املاک خومان به آنها فروخته بودیم مشغل کاار بودم و دو کار گر کشاورز مشغول ابیاری کلوخ که بذر زیر خاک که هنوز سبز نشده باستطلاح محلی کلوخ میگوییم رفتم سرکشی دیدم آب استرو را درآورده وهدر داده اند و جوی را یک متر آب کنده و مجبور شده اند گندم های تازه سبز ش ده را آب دهند فورا گفتم برید دو بغل پیخ بیاورید تا براتان تراز ببندم تا یاد بگیرید وقتی تراز را بستم و جلو ضربه آب کاه ریختم و روی کاه را ماسه و روی ماسه را خاک گفتم این استرو را تا ماشین و تراکتور از روش رد نشود خراب نمیشو و سال ها میتوان از آن استفاده کرد و قلق فکر کنم کلک خاص بشود گفت ولی کلک نیست چون مهندسی خاص و روش و خوی و شیوه خاص و. پارسی آن را با شیوه بنویسیم
قِلِق:لِم. فوت وفن. روش. شیوه
نمونه:عروس را به قِلق خودمان به حجله می آوریم. ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۰۷ ) محمد جعفر نقوی
نمونه:عروس را به قِلق خودمان به حجله می آوریم. ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۰۷ ) محمد جعفر نقوی
بیشتر واژه
واژه قلق
معادل ابجد 230
تعداد حروف 3
تلفظ qolloq
ترکیب ( اسم ) [ترکی] [منسوخ]
مختصات ( قُ لُ ) [ تر. ] ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
نمایش تصویر قلق
معنیقلق . [ ق ِ ل ِ ] ( اِ ) خوی . عادت . سلیقه . شیمه . خوی در حیوان و گاهی در آدمی .
... [مشاهده متن کامل]
- قلق کسی را به دست آوردن ؛ رجوع به ترکیب بعدی شود.
- قلق کسی را پیدا کردن ؛ رگ خواب کسی را پیدا کردن . چم کسی را پیداکردن .
مترادف1 - خو، داب 2 - رمز، شیوه عمل، لم
واژه قلق
معادل ابجد 230
تعداد حروف 3
تلفظ qolloq
ترکیب ( اسم ) [ترکی] [منسوخ]
مختصات ( قُ لُ ) [ تر. ] ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
نمایش تصویر قلق
معنیقلق . [ ق ِ ل ِ ] ( اِ ) خوی . عادت . سلیقه . شیمه . خوی در حیوان و گاهی در آدمی .
... [مشاهده متن کامل]
- قلق کسی را به دست آوردن ؛ رجوع به ترکیب بعدی شود.
- قلق کسی را پیدا کردن ؛ رگ خواب کسی را پیدا کردن . چم کسی را پیداکردن .
مترادف1 - خو، داب 2 - رمز، شیوه عمل، لم
من بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که این واژه ایرانی است، ق همان پسوند ک در زبان ایرانی میانه است.
- ق همان َ ک
- یق همان - یک
اینها پسوندهای زبان پهلوی هستنع.
- ق همان َ ک
- یق همان - یک
اینها پسوندهای زبان پهلوی هستنع.
قیلماق یعنی انجام دادن
مثلا صلاه قیلماق
قلق در دیوان لغات ترک به معنی انجام دادن و نحوه انجام کار امدع
ناگفته نماند
قیل به موی باریک هم گفته میشه
مثلا صلاه قیلماق
قلق در دیوان لغات ترک به معنی انجام دادن و نحوه انجام کار امدع
ناگفته نماند
قیل به موی باریک هم گفته میشه
قلق به معنی انجام کار و شیوه انجام کار لغت ترکی است. از فعل قلماق مثل نماز قلماق. در کتاب "دیوان لغات ترک" ( قرن یازده میلادی ) قلیق به معنی حال و حرکت آمده و توضیح داده که بغضا به صورت قلق هم استفاده می شود.
روش کار ویژه با شخص یا پدیده خاص
کلَک
گلگ = قلق= روش، برنامه داشتن، راهکار. رمز ( کلید )
قلق، لم: رگ خواب، چم، چم وخم، راه وچاه، رمز، کوک کار، شیوه، خوی.
قلق که گویش آن ( قیلیق ) هست ترکی هست و از ( قیل و لیک ) درست شده
معنی اون هم موشکافی یک چیز هست با توجه به این که ب قیل موی نازک می گویند بسیار عالیست برایش این معنی
مثال: بو ایشین قلقی و کوکون منه اورگت
... [مشاهده متن کامل]
معنی : یعنی دقیقا اینکارو برای من ریزهکاری و موشکافی یاد بده
بعضی از هموطنان دیسلایک میکنند ولی واقعا متاسفم براشون
معنی اون هم موشکافی یک چیز هست با توجه به این که ب قیل موی نازک می گویند بسیار عالیست برایش این معنی
مثال: بو ایشین قلقی و کوکون منه اورگت
... [مشاهده متن کامل]
معنی : یعنی دقیقا اینکارو برای من ریزهکاری و موشکافی یاد بده
بعضی از هموطنان دیسلایک میکنند ولی واقعا متاسفم براشون
راز و رمز کار
کوک ِ کار ؛ شیوه ٔ آن. لم آن. سر آن. قسمت فنی آن : کوک کار را دانستن یا ندانستن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
شگرد ( کار )
لم
چم و خم کار
فوت و فن ( کار )
نقطه ضعف - راه نفوذ - فوت کوزه گری - راه انداختن کار یا وسیله ای
کلمه ای تورکی است که معنا لغوی آن" مویی" که نوشتار اصیل آن قللق ( qelleq ) است.
قل ( qel ) یا قیل ( qil ) در زبان تورکی به معنا مو است.
قل ( qel ) یا قیل ( qil ) در زبان تورکی به معنا مو است.
قِلِق: [ اصطلاح شکار] ویژگی تیراندازی که در هر تفنگ اندکی با تفنگ مشابه آن فرق دارد.
بس قلق نیستم همی دانم
رزق مقسوم و بخت مقدور است
لطفا معنی قلق رو در این بیت ذکر کنید.
با تشکر
رزق مقسوم و بخت مقدور است
لطفا معنی قلق رو در این بیت ذکر کنید.
با تشکر
آشفتگی، اضطراب، بیقراری، تشویش، دغدغه، وسواس | خو، داب، رمز، شیوه عمل، لم
به نظرم قلق به معنی روش مثلاً طرف میگه من قلقش رو دارم
قلق اسب مثلا میگویند خوب زود به قلق اسب علق گرفتی
قلق موتور
قلق ماشین و قلق کامیون
قلق ساز شش تار و ویلن مرحوم پدرم بعداز اینکه شش تار گران قیمت اورا پاسداران اول انقلاب که معلوم نبود مجاهدین خلق بودند یا پاسدار چون هنوز نفوذ داشتند تار ساخت استاد یحیی را شکستند دیگر با تار های دیگر دست به مضراب نزد چون تار های ساخت استاد یحیی قلق خاصی داشت چون کاسه و دسته وزنشان مساوی بود وقتی روی زانوی نوازنده قرار میگرفت دست راست فقد مشغول زدن زخمه یا مضراب بود و لازم نبود با ارنج کاسه تار را نگه داری و از غم تارش دق کرد و مرد.
... [مشاهده متن کامل]
و در ویلن هم ویلن سه چهارم ایتالیایی قلق دستش بود حتی هر آرشه ویلن قلق خاصی دارد و ده روز طول میکشد که نوازنده با آرشه و مضراب جدید علق بگیرد
... [مشاهده متن کامل]
و در ویلن هم ویلن سه چهارم ایتالیایی قلق دستش بود حتی هر آرشه ویلن قلق خاصی دارد و ده روز طول میکشد که نوازنده با آرشه و مضراب جدید علق بگیرد
قلق کمان
قلق قفنگ هرتفنگی ده تیر قلق برای تیرانداز دارد که جز امتیاز نیست و بعداز تیر های قلق امتحان اصلی شروع میشود
قلق حیوانات دامی اکثر مثل هم است یعنی گله بوقلمون یا گله گاو یا گله مرغ با گله گوسفند یک روش دارد و هنگام یورش انها اگر از سمت راست بر خلاف عقربه ساعت نروی جلو هجومشان را نمیتوانی بگیری و یا در هنگام حرکت بسوی
مقصد در سمت چپ نباشی کش بسوی مقصد برنمیدار ووووو پس قلق در همه چیز حکم فرما است
مقصد در سمت چپ نباشی کش بسوی مقصد برنمیدار ووووو پس قلق در همه چیز حکم فرما است
قلق رمه فقد چوپانان بلدند و تخصص خاصی دارد. و من از کودکی دلم میخواست تمام هنرها را داشته باشم و مشغول کاشت خربزه که یک تیم ده نفره کلاسیک مثل فوتبال لازم داشت من خسته شدم به مرحوم چوپانمان گفتم من مواظب
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گوسفندان میشوم تو برو کمی کمک من باش که دیدم اصلا گوسفند از چرا باز ایستاد و مرا هلاک میکرد گفت قلق انرا نداری و وقتی قلق رمه را فرا گرفتم گفتم حیف این تخصص ها که کسی ان را ننوشته است
قلق اب شنا در رود خانه است که قلقی خاص دارد
قلق باد سمت باد مطلق است و تغییر نمیکند شاید وصف آسیابادی های خراسان که در دیز باد نیشابور جاییکه امروز ژنراتور بادی و نیروگاه بادی ساخته شده اسیابادی ها ده تا در جنب هم هرکدام یک کوچه در قلق باد داشت
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و هنوز نمونه های باقی مانده در نشتیفان واف باستانی شده و باچرخ وپر سنتی خود به ثبت آثار ملی و سازمان میراث جهانی یونسکو رسیده است ولی متاسفانه خرید چوب سرو برای ستون تونل های معادن مردم زمین های مراتع را زیر کشت درخت سرو برای تولد چوب اورده اند و قلق باد تغییر نموده تا ده سال پیش من هروقت میرفتم آنرا برای بچه هایم عنانش را رها میکردم و چرخش زیبای ان با صدای خاص و نازش با سرعت تمام می چرخید ولی پنج سال بعد رفتم وتا پارسال چندین بار رفتم و قلق باد را سرو ستانها تغییر داده و هیج سازمانی مدافع آن آثار پر ارزش نیست و تمام انفال دولت هم بتاراج زمینخواران رفته است
عوامل طبیعی هم قلق دارند مثلا قلق سیل را بگیر
قلق باد را بگیر
قلق باد را بگیر
این واژه بر تمام حیوان و ابزار و انسان تلقی میشود
ان خویی که در قالبش جای گرفته روشی که پذیرای انست
بی تابی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)