قلعه ٔگلاب. [ ق َ ع َ ی ِ گ ُ ] ( اِخ ) قلعه ای است بر کوه کیلویه که محبوسان و مغضوبان را گویند نگاهدارند از باب قلعه گوالیا که در هند است. ( آنندراج ) :
از شوق نوگلی دل من آب گشته است
در قلعه گلاب بود عندلیب من.
اسماعیل ایماء ( از آنندراج ).
از محرمان معشوق عاشق در اضطراب است بلبل ز رشک مینا در قلعه گلاب است.
طاهر وحید ( آنندراج ).