شلغم و باقلی است گفته تو
نمک ای قلتبان تو را باید.
رشیدی سمرقندی.
( حاشیه برهان چ معین ).کشخان. قرمساق. قواد. دلال محبت. قلت. غرچه. جاکش :
اگر مرگ خود هیچ راحت ندارد
نه بازت رهاند همی جاودانی
اگرخوش خویی از گران قلتبانان
وگر بدخویی از گران قلتبانی
آن شنیدی که بود پنبه زنی
مفلس و قلتبانْش خواند زنی
گفتش ای زن مرا به نادانی
مفلس و قلتبان چرا خوانی
چه بود جرم من چو باشم من
مفلس از چرخ و قلتبان از زن ؟
سنائی.