قلبه
لغت نامه دهخدا
قلبة. [ ق َ ل َ ب َ ] ( ع اِ ) بیماری و ماندگی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): ما به قلبة؛ ای داء و عیب. ( اقرب الموارد ).
قلبة. [ ق ِ ل َ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ قُلْب. ( اقرب الموارد ). رجوع به قُلْب شود.
قلبه. [ ق ُ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) چوبی دراز آهن زده که بدان به واسطه جفت گاو زمین را شکافند. ( آنندراج از غیاث اللغات ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی قَلْبَهُ: قلبش ( قلب در قرآن مرکز ادراک انسان شناخته می شود و به تازگی تحقیقات علمی نیز نشان داده است در اطراف بدن هر انسانی یک میدان الکترو مغناطیسی به مرکزیت قلب وجود دارد و ادراکات انسان از قلب سرچشمه گرفته وسپس فلب پیامها را به مغز با همان میدان الکترومغن...
معنی یُشْهِدُ: شاهد می گیرد ("وَیُشْهِدُ ﭐللَّهَ عَلَیٰ مَا فِی قَلْبِهِ "یعنی :خدا را بر آنچه در دل دارد شاهد میگیرد)
ریشه کلمه:
قلب (۱۶۸ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
معنی یُشْهِدُ: شاهد می گیرد ("وَیُشْهِدُ ﭐللَّهَ عَلَیٰ مَا فِی قَلْبِهِ "یعنی :خدا را بر آنچه در دل دارد شاهد میگیرد)
ریشه کلمه:
قلب (۱۶۸ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
wikialkb: قَلْبِه
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید