قلاچ

لغت نامه دهخدا

قلاچ. [ ق ُل ْ لا ] ( ترکی ، اِ ) برجستن اسب. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). جستن اسب و راه جسته جسته رفتن آن. ( آنندراج از فرهنگ وصاف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جستن اسب و راه جسته جسته رفتن آن .

فرهنگ معین

(قُ لّ ) [ تر. ] (اِ. ) جستن اسب و راه جسته جسته رفتن آن .

گویش مازنی

/ghpllaach/ جرعه

پیشنهاد کاربران

یکی نبود به دهخدا بگه نون قلاچ چه ربطی به پریدن رو اسب داره؟؟ نون قلاچ یعنی پنجه ای؛ پنجه خورده
احتمالا دهخدا منتظر بوده یک کلمه رو معنیشو ندونه بگه پس ترکیه درحالیکه کلاچ درفارسی وانگلیسی از چندهزارسال پیش بمعنی پنجه بوده وclawtched بمعنی پنجه خورده است
قلاچ /ghol�ch/ در برخی لهجه های استان کرمان مانند لهجه زرندی به معنی بهم ریخته، بدترکیب و بدریخت است.
مثلا اگر بگویند �فلانی آدم قلاچی است� بدین معنیست که بدترکیب و بدقیافه است.