قلابک. [ ق َل ْ لا ب َ ] ( ص مصغر ) مصغر قلاب. آنکس که زر و سیم مغشوش و ناسره به نام پادشاه طراز کند و رواج دهد : دشمن روزند این قلابکان عاشق روزند این زرهای کان.
مولوی ( مثنوی چ اسلامیه دفتر 2 ص 112 ).
فرهنگ عمید
آن که زر و سیم ناسره سکه بزند. دشمن روز ند این قلابکان / عاشق روزند آن زرهای کان (مولوی: ۲۰۵ ).