قفل و کلید

دانشنامه آزاد فارسی

قفل و کلید (lock and key)
34073200.jpg
وسایلی برای تأمین امنیت. معمولاً روی انواع در نصب می شود. قفل بیش از ۴هزار سال قبل در خاور دور ساخته شد. رومی ها نوعی قفل دندانه ای ساختند که کلید باید از دندانه های آن می گذشت تا در قفل می چرخید. در ۱۷۷۸، رابرت بارون، قفل ساز انگلیسی، نمونه ای اولیه از قفل توکار ساخت. این قفل اهرم هایی داشت که کلید آن ها را تا ارتفاع معینی بالا می برد تا زبانۀ قفل حرکت کند. قفل یِیل، قفلی با طرح شیطانک فشنگی بود که لینوس یِیل کهین، قفل ساز امریکایی، آن را در ۱۸۶۵ اختراع کرد. قفل های ایمن تر عبارت اند از قفل رمزدار که مکانیسم شماره گیری دارد و باید آن را به فواصل معیّن به عقب و جلو چرخاند تا باز شود، و قفل زمانی که برای بازشدن در زمان معیّن تنظیم می شود.

پیشنهاد کاربران

قفل و کلید
روزی برای تعمیر یک قفل به کارگاه کلید سازی رفتم، صاحب کارگاه را جوانی خوش بیان و خوش ذوق یافتم. روی پیشخوان تعداد زیادی کلید قرار داشت. به صاحب کارگاه گفتم: شما به تعداد همه قفل ها کلید دارید، پس هیچ دری به روی شما بسته نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

خندید و گفت : الا در رحمت الهی.
گفتم : درب اصلی همان است که باید هر صبح و شام باز شود. " به نا امیدی از این در مرو، امید اینجاست / فزونتر از عدد قفل ها کلید اینجاست" ( هادی رنجی ) .
گفت : هنوز کلیدی برای این در نساخته ام و در پی یافتن نقش دندانه آن پرسه می زنم.
گفتم : اگر دری هست، برای باز شدن است. کلید قفل این در را باید در دل خود جستجو کنی و شیوه ی ساختن دندانه های آن هم رسم عاشقی است. " در را برای باز شدن آفریده اند / اما به شرط آن که بود با شما کلید" ( ناصر فیض ) . " گفتا که قفل بر در رحمت نهاده اند / ما را در این میانه به زحمت نهاده اند // گفتم کلید رحمت او رسم عاشقی است / در خوش دلی و دست محبت نهاده اند" ( مظفر جوینی ) . " خواب غفلت، بند بر چشم دلت بنهاده است / ورنه اندر آستین توست ای مسکین کلید/. . . . / هرآنکه صدر رها کرد و خاک این در شد / هزار قفل گران را دلش کلید شود" ( مولانا ) .
باید که دل در بوته ی صافی گذاری و از کینه تهی کنی و رسم عاشقی بیاموزی تا دولت صبحت بدمد و کلید درِ رحمت او بیابی. " باید که دل به بونه ی صافی شهید کنی / دندانه رسم عاشقی بر هر کلید کنی // از سینه هر چه کینه زدایی به خوش دلی / تا هر سری که گشته ز ره بر امید کنی " ( مظفر جوینی ) . البته بقول سعدی که رحمت حق بر این نابغه ی زبان پارسی باد، صبر و شکیبایی هم قفلی است که خود کلید بسیاری از قفل هاست. " تا نباشد گشتنم گردِ درِ کس چون کلید / بر درِ دل زآرزو قفل شکیبایی زدم / . . . / گشادند از درون جان درِ تحقیق سعدی را / چو اندر قفل گردون زد کلید صبح دندانه" ( سعدی ) .
داستان عاشقی قفل و کلید هم خود داستان جالبی است. " از قفل کهنه می شود آموخت عشق را / آسان ز قفل کهنه نگردد جدا کلید// هرگز گشودن درِ بسته، گناه نیست / وقتی که آفریده برایش خدا کلید // از اتفاق های درون اتاق ها / دارد هزار خاطره و ماجرا کلید" ( ناصر فیض ) .
البته خوب است به خاطر داشته باشیم که گرچه هر دری را برای باز شدن می سازند ولی همه ی قفل ها را برای باز شدن نمی بندند ، آنچنان که قفل محبت برای گشودن نیست. " قفلی ببند بر سر زلفیّ زلف یار / گم کن کلید و باش شکیبا و بسته دار // آن قفل بسته را که کلیدش جفای توست / نگشا، کلید وصل بود صبح و شام تار // گر رسم آن نژاده بوَد مرده ریگ تو/ قفلی بس استوار بَرِ زادگان گذار" ( مظفر جوینی ) . گاه تدبیر خداوند هم این است که قفل بسته باز نشود. " خدا گر ز رحمت ببندد دری / ز حکمت زند قفل محکم تری" // که نگشاید هر دست آلوده در / به کوریّ چشمان افزون بری // تو قفل طمع همچنان بسته دار / قناعت بوَد مایه ی برتری // کلون بر درِ جیره خواران ببند / که بر خاک ذلت برند افسری // همی بر درِ دارِ افساد و شر / زنی به تو هم قفل محکمتری // ز مدّاح روبَه صفت بر حذر / بلندت بود بر فلک اختری " ( مظفر جوینی ) .
( "جستارهای ادبی دکتر مظفر جوینی"، موسسه علمی فرهنگی جهانکده )

اسکندان

بپرس