قفسه
/qafase/
مترادف قفسه: اشکاف، جاکتابی، کمد، گنجه
برابر پارسی: گنجه، دولاب
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- قفسه منار ؛ سطح مشبک بالای منار که مؤذن در آنجا می ایستد. ( ناظم الاطباء ). نشیمنی که بالای منارباشد، و آن را گلدسته نیز گویند. نعمت خان عالی در محاصره حیدرآباد آورده : مناجاتیان ترقی مراتب و مناصب رشته های درازتر از طول امل گذاشته بر کنگره حصار چون مؤذن بر قفس منار بالا رفته ندای حَی علی الیورش و اذان الجراءةُ خَیر مِن َ الجبن دردادند. ( آنندراج ).
- قفسه سینه ؛ صندوقه سینه. رجوع به صندوقه سینه شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) گنجه . یا قفسه سینه . صندوقه سینه . قفس سینه : صورت بزرگ او روی قفسه سینه بر آمده اش میان شانه های لاغر او فرو افتاده بود . یا قفسه فلزی . گنجه ای که از فلز ساخته شده باشد .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. آنچه مانند قفس باشد.
* قفسهٴ سینه: (زیست شناسی ) قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دنده ها که قلب و ریتین در آن قرار دارد، قفس سینه، صندوقۀ سینه.
* قفسهٴ صدری: = * قفسه سینه
دانشنامه عمومی
قفسه یا گنجه نوعی کابینت است که اغلب از چوب ساخته شده و در خانه ها برای نگهداری ظروف یا لباسها یا مشروبات در مقابل آلودگی و گرد و غبار استفاده می شود. تاریخچه استفاده از قفسه ها به قرون وسطی برمی گردد. کابینتها در سایزهای مختلف و جنس های مختلفی ساخته میشود که هرکدام از آنها محاسنی دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: قفسه
جدول کلمات
مترادف ها
شکنجه، عذاب، قفسه، طاقچه، چرخ دنده دار، چنگک جالباسی، بار بند، جا کلاهی
گنجه، قفسه، گنجه ظروف غذا و غیره
اطاقک، کابینه، قفسه، هیئت دولت، جعبه کشودار، هیئت وزرا
محفظه، قفسه
اشکاف، قفسه، جا رختی، موجودی لباس
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
قفسه ( Rack ) [اصطلاح دریانوردی]:محلی برای قراردادن اجسام . اجسام در قفسه برای جلوگیری از حرکت مهار شده اند .