قفدان

لغت نامه دهخدا

قفدان. [ ق َ ف َ ] ( معرب ، اِ ) خریطه ٔعطار. ( مهذب الاسماء ). غلاف سرمه دان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کیسه چرمین که در آن خوشبوی و جز آن نهند. فارسی معرب است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - غلاف سرمه دان ۲ - کیسه چرمین که در آن عطریات و جز آن نهند .

فرهنگ معین

(قَ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - غلاف سرمه دان . ۲ - کیسة چرمین که در آن عطریات و جز آن نهند.

پیشنهاد کاربران

بپرس