قعیده
لغت نامه دهخدا
- قعیدة الرجل ؛ زن مرد. ( منتهی الارب ).
|| ( اِ ) چیزی است که زنان بافند و بر آن نشینند. || جوال و مانند آن که در میان آن قرمه و کعک باشد. || قعیده از رمل ، رملی که مستطیل نباشد،یا کوهی که بر زمین چسبیده باشد، الجبل اللاطی بالارض. ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید