قعو

لغت نامه دهخدا

قعو. [ ق َع ْوْ ] ( ع اِ ) چرخ چاه چوبین باشد، یا آهنی مانند آن. || محور آهنی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || دو چوب بکره دلو که تیر چرخ بر آن باشد، یا آهنی است که بر او بکره گردد.( منتهی الارب ). || ( ص ) رجل قعوالعجیزتین ؛ مرد لاغرسرین ، یا درشت و سطبر سرین ، یا آنکه سرینش برآمده و گسترده باشد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قعو. [ ق َع ْوْ ] ( ع مص ) گشنی کردن شتر. ( تاج المصادر بیهقی ). || برجستن شتر نر بر شترماده ، گشنی کند یا نه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || برجستن مرغ بر ماده. ( منتهی الارب ).

قعو. [ ق ُ ع ُوو ] ( ع مص ) قَعْو.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَعْو شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس