قعط

لغت نامه دهخدا

قعط. [ ق َ ] ( ع اِ ) گوسپندان بسیار. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قعط. [ ق َ ] ( ع اِمص ) بستن و تنگ کردن. || عمامه بستن. || سخت تنگ گرفتن بر غریم. || بددل شدن. ( منتهی الارب ). || ضبط و نگاه داشتن. ( اقرب الموارد ). || فروتن و خوار گردیدن. ( منتهی الارب ). || خشم گرفتن. || سخت بانگ و فریاد کردن. || سخت راندن ستور را. || راندن و دور کردن. || گشاده و وانمودن. || خشک شدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ترسیدن. || افکندن. ( اقرب الموارد ).

قعط. [ ق َ ع َ ] ( ع مص ) ذلیل و زبون و خوار شدن. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس