قعاص
لغت نامه دهخدا
قعاص. [ ق َ عاص ص ] ( ع ص ) شیر شتاب کُشنده شکار را.( منتهی الارب ). الاسد یقتل سریعاً. ( اقرب الموارد ).
قعاص. [ ق ُ / ق ِ ] ( اِخ ) مرادی. نام جد یحیی بن هانی بن عروةبن قعاص. ( اللباب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید