قعاد

لغت نامه دهخدا

قعاد. [ ق ِ ] ( ع اِ ) زوجه. ( اقرب الموارد ).

قعاد. [ ق ُ ] ( ع اِ ) بیماریی در ستورکه در رانهای وی پدید آید. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). آن درد که شتر را بگیرد در سرین. ( مهذب الاسماء ). || بیماریی است که صاحب خود را فرونشاند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). اقعاد. زمین گیری.

پیشنهاد کاربران

بپرس