قع

لغت نامه دهخدا

قع. [ ق َع ع ] ( ع مص ) دلیر گردیدن در سخن. گستاخانه با کسی سخن گفتن. ( اقرب الموارد ).

قع. [ ق ُع ع ] ( ع ص ) نیک تلخ : ماء قع؛ آب غلیظ نیک تلخ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس