قطوطی

لغت نامه دهخدا

قطوطی. [ ق َ طَ طا] ( ع ص ) گام نزدیک نهنده در رفتار. || مرد درازپای نزدیک گام. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قطوطی. [ ق َ طَ طا ] ( اِخ ) موضعی است.( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ). رجوع به قطوطا شود.

قطوطی. [ ق َطْ وَ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قطوط. ( اللباب ). رجوع به قطوط شود.

قطوطی. [ ق َطْ وَ ] ( اِخ ) هیثم بن خلف دوری ، مکنی به ابومحمد. از راویان است. وی از ربیعبن تغلب و احمدبن ابراهیم دورقی روایت کند و از او ابوبکربن قصری و جز او روایت دارند.

پیشنهاد کاربران

بپرس