قطع کردن
مترادف قطع کردن: برش دادن، بریدن، گسستن، گسیختن، موقوف کردن، تقطیع
متضاد قطع کردن: وصل کردن
برابر پارسی: بریدن، رهاکردن، گسلاندن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
چیدن
دانشنامه عمومی
قطع کردن (فیلم). قطع کردن تلفن ( به انگلیسی: Hanging Up ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۰ و به کارگردانی دایان کیتن است. در این فیلم بازیگرانی همچون مگ رایان، دایان کیتن، لیسا کودرو، والتر ماتائو، آدام آرکین، کلوریس لیچمن، جسی جیمز، ادی مک کلرگ، ماری چیتم، میندی کریست و سلیا وستون ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: قطع کردن (فیلم)
جدول کلمات
مترادف ها
بریدن و خارج کردن، از بیخ کندن، قطع کردن
قطع کردن، جدا کردن، بریدن، زدن، محروم کردن
قطع کردن، کم کردن، بریدن، زدن، چیدن، گذاشتن، تقلیل دادن، دونیم کردن، برش دادن، پاره کردن، گسیختن، گسستن، تراش دادن، نشناختن، میان برکردن
قطع کردن، جدا کردن، تفکیک کردن، گسستن، منفصل کردن، ناوابسته کردن
قطع کردن، گسیختن، منقطع کردن، حرف دیگری را قطع کردن
قطع کردن، جدا کردن، بریدن، جلوگیری کردن، حائل شدن، جلو کسی را گرفتن
قطع کردن، رفتن، اخراج کردن، فاش شدن، خاموش کردن، بر کنار کردن، اخراج شدن
قطع کردن، جدا کردن، ترکیدن، گسیختن، گسستن
قطع کردن، ترکیدن، منفجر کردن، شکفتن، از هم پاشیدن
قطع کردن، کج خلقی کردن، گذشتن، تقاطع کردن، عبور کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن
قطع کردن، عمل کردن، بکار انداختن، اداره کردن، گرداندن، راه انداختن، بفعالیت واداشتن، بهره برداری کردن، دایر بودن، عمل جراحی کردن
قطع کردن، تکان دادن، بریدن
قطع کردن، مالیات بستن بر، شکافتن
قطع کردن، جدا کردن، چسبیدن، پیوستن، شکستن، شکافتن، تقسیم شدن، ور امدن
قطع کردن، انداختن، بریدن و انداختن، بزمین زدن
قطع کردن، متوقف ساختن، ادامه ندادن، بس کردن
قطع کردن، طی کردن، عبور کردن، گذشتن از، پیمودن
قطع کردن، گسیختن، موقتا تعطیل کردن، نوبت داشتن، نوبت شدن
قطع کردن، بریدن، در اوردن
قطع کردن، جدا کردن، مجزا کردن
قطع کردن، جدا کردن
قطع کردن، بریدن، انداختن
قطع کردن، دست کشیدن از
قطع کردن، اندوختن، طفره رفتن، کنار گذاردن
قطع کردن، کم کردن، حذف کردن، از نو خندق ساختن
قطع کردن، بریدن، چیدن، عدول کردن
قطع کردن، گیج کردن، بریدن، دستپاچه شدن
قطع کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برش دادن، بریدن
بُرش دادن ، برخورد کردن ( در مورد خطوط )